پای برهنه در میان عزاداران
به خاطر دارم در یکی از روزهای ماه محرم، همراه عباس و چند تن از خلبانان، مأموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به پایگاه برگشته بودیم. به اتفاق عباس ساختمان عملیات را ترک کردیم. در جلو ساختمان ماشین آماده بود تا ما را به مقصد برساند. عباس به راننده گفت: پیاده می رویم. شما بقیه بچه ها را به مقصد برسانید.
من هم به تبعیت از عباس سوار نشدم و هر دو به را ...