عنوان
در حال دریافت تصویر  ... شبی که کمتر از شب قدر نبود!
آن شب، هر ثانیه اش، هزار شب گذشت، همه از هم شفاعت می خواستند؛ یکی حلالیت می گرفت، دیگری طلب آمرزش می کرد. همه یکدیگر را در آغوش گرفته و با هم خداحافظی کرده و آماده اعزام به منطقه عملیاتی شده بودیم. در آن شب، دل کندن از یکدیگر واقعاً سخت بود، زیرا تک تک حرکت ها و وقایع گذشته از مقابل چشمهایمان رژه می رفتند و خاطرات روزهای گذشته در ذهن ها، دوباره ت ...
در حال دریافت تصویر  ... ما هم آرایشگر شدیم!
من سلمانی بلد نبودم، سال 1362 و عملیات والفجر مقدماتی بود، به جایی رسیده بودیم که موی سر بچه ها خیلی بلند شده بود و توی منطقه هم کسی نبود که کار سلمانی بلد باشد. یک روز تصمیم گرفتیم یک جورایی کار را شروع کرده و سر بچه ها را بتراشیم. یک قیچی خیاطی پیدا کردم که نوک هایش هم شکسته بود، تصمیم گرفتم با همان قیچی سر بچه ها را بتراشم. اولین نفر آقای قلی ...
در حال دریافت تصویر  ... سبقت از فرمانده!
سال 63 و در سد دز چه روزهایی داشتیم، آن روزها ما، در گردان حضرت رسول (ص) و به فرماندهی شهید سید مصطفی حاج سیدجوادی، در منطقه مستقر بوده و در عملیات هایی که شرکت داشتیم، اکثراً به صورت آبی، خاکی بود، به همین خاطر هم بایستی بچه ها آموزش های خاصی را در درون آب می دیدند. یکی از روز ها، ما را به سد دز منتقل کردند تا نحوه عبور از باتلاق، عبور از رودخا ...
در حال دریافت تصویر  ... حنابندان
در منطقه ی هور العظیم، یک آبگرفتگی بسیار بزرگی بین ایران و عراق وجود داشت که بخشی آن متعلق به ایران بود و بخش دیگر آن به عراق. اینجا آذرماه 1364 و در منطقه ی داخلی عراق هستیم، جایی که آن زمان ما درونش پیشروی کرده بودیم. بچه های توی عکس، رزمندگان گروهان شهید نوری هستند. این بچه ها یک ماه در خط مقدم جبهه بودند و حالا آمده بودند در پاسگاه عقبه برای ...
در حال دریافت تصویر  ... کهن سال ترین دلاور
آقای رودباری و پسرش اگثرا توی جبهه ها در کنار هم بودند. رودباری پدر، کهن سالترین شهید استان قزوین است، این دو در عملیات نعل اسبی فاو بودند که عملیات مهم و سختی بود. چرا که این منطقه برای عراقی ها خیلی اهمیت داشت و می دانستند که اگر ایران آن را بگیرد بچه ها می روند برای طلائیه و کار عراق تمام خواهد شد، اما متاسفانه عملیات لو رفته بود و برای همین هم ...
 

<123456789>