شبی که کمتر از شب قدر نبود!
آن شب، هر ثانیه اش، هزار شب گذشت، همه از هم شفاعت می خواستند؛ یکی حلالیت می گرفت، دیگری طلب آمرزش می کرد. همه یکدیگر را در آغوش گرفته و با هم خداحافظی کرده و آماده اعزام به منطقه عملیاتی شده بودیم.
در آن شب، دل کندن از یکدیگر واقعاً سخت بود، زیرا تک تک حرکت ها و وقایع گذشته از مقابل چشمهایمان رژه می رفتند و خاطرات روزهای گذشته در ذهن ها، دوباره ت ...