معلم شهید قدرت الله چگینی،در كوچه پس كوچههاى يكى از خيابانهاى فقير نشين شهر قزوين |
۱۳۹۱/۰۶/۱۱ |
معلم شهید قدرت اله چگینی:
و می رود تا زمینۀ ظهور امام مهدی (عج) و حکومت و وراثت مستضعفان فراهم آید
سمیه کریمی
در كوچه پس كوچههاى يكى از خيابانهاى فقير نشين شهر قزوين در سال 1326 كودكى چشم به دنيا گشود كه هيچكس نمىدانست كه منشأ چه اثراتى خواهد شد.
او را كه با حركات شيرين و سيماى جذاب خود، شور و وجدى ديگر به کانون گروم خانواده داده بود " قدرت اله" ناميدند كه قرة العين پدر و مادر گرديد.
او پسرى باهوش و هميشه موفق در درسهايش بود، اما از همان آغاز آنچه كه چهره او را در ميان همسالانش برجستهتر مىساخت، اخلاق نيكو و رفتار شايسته اش بود.
دوران تحصيلات ابتدايى را در دبستان سپهر به پايان رسانده سپس به دبيرستان پاسداران وارد شد، ولی از آنجايى كه به ادبيات علاقه وافر داشت و دانستن زبان عربى را لازمه آموختن قرآن مىدانست، رشته ادبيات را انتخاب كرده و در دبيرستان مجاهدين اسلام (رهنما) مشغول به تحصيل اين رشته گرديد.
در دوران دبيرستان انجمن ناشرين حق را و پس از تعطيلى اين انجمن هيئت جانبازان حسينى را بنيان نهاد و از آنجایی كه همواره از آغاز زندگى رسالت سنگينى بر دوش خود احساس مىكرد، لحظهاى آرام نداشت و هر لحظه به تكاپو برمىخواست تا اين رسالت الهى را به بهترين نحو به انجام برساند.
پس از اتمام دوره تحصیلی متوسطه در كنكور سراسرى شركت نموده و در رشته قضايى قبول شد، اما با وجود اينكه قبولى در اين رشته در آن زمان آرزوى هر جوان دانشجویی بود، اما او چون قضاوت در چارچوب قانون طاغوت را خلاف شرع مقدس اسلام می دانست و با وجود انتقادات و ايرادات اطرافيان، به خاطر رضاى خدا آن رشته را نپذيرفت و رشته ادبيات عرب را برگزيد.
در دوران دانشگاه مجمع علمى و اسلامى جوانان را بنياد نهاد كه توسط ساواك به تعطيلى كشيده شد.
وی با رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل گردید، سپس دوران خدمت سربازی اش را به مدت دو سال در لشگر 16 زرهى قزوين سپرى ساخت و پس از پايان دوره افسرى براى استخدام در آموزش و پرورش اقدام نمود.
با وجود اينكه يكى از امتيازات شاگردان اول تا سوم دانشگاه اين بود كه محل كار خود را خود انتخاب مىكردند ولى وى را مشروط به اينكه يكى از دو شهر پيشنهادى آنها را بايد بپذيرد استخدام كردند كه بالاخره وى اليگودرز را انتخاب نمود و به آن جا رفت.
در فاصلهاى بسيار كوتاه چهره درخشان او سراسر شهر اليگودرز را فرا گرفت و جوانان و نوجوانان پروانه وار بر گرد شمع وجودش جمع شدند و او با روش پيامبرگونهاش و با عملش و رفتار و كردار نيكو و اسلاميش قرآن را و احكام اسلام را در سطح شهر پياده مىكرد تا جايى كه ديگر بودنش در ميان مردم اليگودرز براى ساواك قابل تحمل نبود.
خانهاش را محاصره و وى را دستگير كرده و در ساواک تهران، زيرشكنجههاى مختلف قرار داده و بالاخره نیز بعد از 50 و چند روز اسارت و شكنجه آزاد گرديد.
او بعد از چهارسال اقامت در اليگودرز، عاقبت به اصرار دوستان تقاضاى انتقالى به قزوين را نمود و به قزوين منتقل شد و فعاليتهايش را در قزوين شروع كرد.
وی با آغاز انقلاب اسلامی از قم به اتفاق ياران و همفكرانش تظاهرات را در قزوين شكل داده و اعتصابات معلمين و دانش آموزان را رهبرى كرد تا اينكه از طرف فرمانده حكومت نظامى قزوین دستگير گرديد ولى مردم با اجتماع خويش در صحن مبارك امامزاده حسين(ع) خواهان آزادى وى گرديدند و دستگاه كسى را كه خود به اعدام محكوم نموده به ظاهر با وساطت رئيس آموزش و پرورش وقت آزاد نمود ولى او همچنان به فعاليتهاى خويش ادامه مىداد تا بالاخره 22 بهمن فرا رسيد. بعد از انقلاب از وى درخواست شد كه شغل فرماندارى را بپذيرد که وی در جواب گفته بود، من گچ و تخته را رها نمىسازم.
در ادامه به وی پيشنهاد رياست دانشسراى قزوين داده شد كه او عنوان رياست را نمىپذيرفت و معاونت را قبول كرد و بعد از انحلال دانشسرا به معاونت آموزش و پرورش قزوين درآمد و منشأ اثرات خير و پاكسازيهاى انقلابى در اداره شد، اما هرگز كلاس را رها نكرد و به تدریس و آگاهی دادن به جوانان عشق می ورزید.
قدرت اله چگینی سرانجام سپیده دم روز 12 شهریور ماه سال 1362 به هنگام خروج از خانه با گلوله سربی منافقین کوردل به شهادت رسید و شهادتش نیز همانند حضورش در انقلاب منشا خیر و برکات زیادی گردید.
وصیت نامۀ این بنده، قدرت الله چگینی:
با شهادت به وحدانیت الله و عدالت مطلقه او و ایمان به معاد و میزان و یقین به ارسال سلسله ی انبیای برخاسته از متن توده های انسانها و رهبران الهی مستضعفان زمین و علم به نزول کتاب هدایتگر آسمانی و باوری عمیق به امامت ائمه اثنی عشر که زندگیم و ذره ذره وجود ناقابلم، عشق به ولایت و ذوق معرفت شئون و حقوق آن امامان و فاطمۀ بزرگ، پیوند دهندۀ سلسلۀ نبوت به امامت و پدر گرانقدرش نبی اکرم(ص) و محبت آنها است. که دوازدهمین آن عزیزان، اینک زنده و در میان مردم است و مسلم فقط آنها که جانهای پاک و با تقوی دارند او را می توانند دید و مستقیماً با آن حضرت در ارتباط اند که بعد از غیبت کبرایش مسئولیت و رهبری امت به عهدۀ فقهای عادل و آگاه بوده و اینک نیز پرچم رهبری همه جانبه را نائب ایشان، حضرت روح الله خمینی بزرگ، در دست دارد و می رود تا زمینۀ ظهور امام مهدی (عج) و حکومت و وراثت مستضعفان فراهم آید، و اما ...
و می رود تا زمینۀ ظهور امام مهدی (عج) و حکومت و وراثت مستضعفان فراهم آید
سمیه کریمی
در كوچه پس كوچههاى يكى از خيابانهاى فقير نشين شهر قزوين در سال 1326 كودكى چشم به دنيا گشود كه هيچكس نمىدانست كه منشأ چه اثراتى خواهد شد.
او را كه با حركات شيرين و سيماى جذاب خود، شور و وجدى ديگر به کانون گروم خانواده داده بود " قدرت اله" ناميدند كه قرة العين پدر و مادر گرديد.
او پسرى باهوش و هميشه موفق در درسهايش بود، اما از همان آغاز آنچه كه چهره او را در ميان همسالانش برجستهتر مىساخت، اخلاق نيكو و رفتار شايسته اش بود.
دوران تحصيلات ابتدايى را در دبستان سپهر به پايان رسانده سپس به دبيرستان پاسداران وارد شد، ولی از آنجايى كه به ادبيات علاقه وافر داشت و دانستن زبان عربى را لازمه آموختن قرآن مىدانست، رشته ادبيات را انتخاب كرده و در دبيرستان مجاهدين اسلام (رهنما) مشغول به تحصيل اين رشته گرديد.
در دوران دبيرستان انجمن ناشرين حق را و پس از تعطيلى اين انجمن هيئت جانبازان حسينى را بنيان نهاد و از آنجایی كه همواره از آغاز زندگى رسالت سنگينى بر دوش خود احساس مىكرد، لحظهاى آرام نداشت و هر لحظه به تكاپو برمىخواست تا اين رسالت الهى را به بهترين نحو به انجام برساند.
پس از اتمام دوره تحصیلی متوسطه در كنكور سراسرى شركت نموده و در رشته قضايى قبول شد، اما با وجود اينكه قبولى در اين رشته در آن زمان آرزوى هر جوان دانشجویی بود، اما او چون قضاوت در چارچوب قانون طاغوت را خلاف شرع مقدس اسلام می دانست و با وجود انتقادات و ايرادات اطرافيان، به خاطر رضاى خدا آن رشته را نپذيرفت و رشته ادبيات عرب را برگزيد.
در دوران دانشگاه مجمع علمى و اسلامى جوانان را بنياد نهاد كه توسط ساواك به تعطيلى كشيده شد.
وی با رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصيل گردید، سپس دوران خدمت سربازی اش را به مدت دو سال در لشگر 16 زرهى قزوين سپرى ساخت و پس از پايان دوره افسرى براى استخدام در آموزش و پرورش اقدام نمود.
با وجود اينكه يكى از امتيازات شاگردان اول تا سوم دانشگاه اين بود كه محل كار خود را خود انتخاب مىكردند ولى وى را مشروط به اينكه يكى از دو شهر پيشنهادى آنها را بايد بپذيرد استخدام كردند كه بالاخره وى اليگودرز را انتخاب نمود و به آن جا رفت.
در فاصلهاى بسيار كوتاه چهره درخشان او سراسر شهر اليگودرز را فرا گرفت و جوانان و نوجوانان پروانه وار بر گرد شمع وجودش جمع شدند و او با روش پيامبرگونهاش و با عملش و رفتار و كردار نيكو و اسلاميش قرآن را و احكام اسلام را در سطح شهر پياده مىكرد تا جايى كه ديگر بودنش در ميان مردم اليگودرز براى ساواك قابل تحمل نبود.
خانهاش را محاصره و وى را دستگير كرده و در ساواک تهران، زيرشكنجههاى مختلف قرار داده و بالاخره نیز بعد از 50 و چند روز اسارت و شكنجه آزاد گرديد.
او بعد از چهارسال اقامت در اليگودرز، عاقبت به اصرار دوستان تقاضاى انتقالى به قزوين را نمود و به قزوين منتقل شد و فعاليتهايش را در قزوين شروع كرد.
وی با آغاز انقلاب اسلامی از قم به اتفاق ياران و همفكرانش تظاهرات را در قزوين شكل داده و اعتصابات معلمين و دانش آموزان را رهبرى كرد تا اينكه از طرف فرمانده حكومت نظامى قزوین دستگير گرديد ولى مردم با اجتماع خويش در صحن مبارك امامزاده حسين(ع) خواهان آزادى وى گرديدند و دستگاه كسى را كه خود به اعدام محكوم نموده به ظاهر با وساطت رئيس آموزش و پرورش وقت آزاد نمود ولى او همچنان به فعاليتهاى خويش ادامه مىداد تا بالاخره 22 بهمن فرا رسيد. بعد از انقلاب از وى درخواست شد كه شغل فرماندارى را بپذيرد که وی در جواب گفته بود، من گچ و تخته را رها نمىسازم.
در ادامه به وی پيشنهاد رياست دانشسراى قزوين داده شد كه او عنوان رياست را نمىپذيرفت و معاونت را قبول كرد و بعد از انحلال دانشسرا به معاونت آموزش و پرورش قزوين درآمد و منشأ اثرات خير و پاكسازيهاى انقلابى در اداره شد، اما هرگز كلاس را رها نكرد و به تدریس و آگاهی دادن به جوانان عشق می ورزید.
قدرت اله چگینی سرانجام سپیده دم روز 12 شهریور ماه سال 1362 به هنگام خروج از خانه با گلوله سربی منافقین کوردل به شهادت رسید و شهادتش نیز همانند حضورش در انقلاب منشا خیر و برکات زیادی گردید.
وصیت نامۀ این بنده، قدرت الله چگینی:
با شهادت به وحدانیت الله و عدالت مطلقه او و ایمان به معاد و میزان و یقین به ارسال سلسله ی انبیای برخاسته از متن توده های انسانها و رهبران الهی مستضعفان زمین و علم به نزول کتاب هدایتگر آسمانی و باوری عمیق به امامت ائمه اثنی عشر که زندگیم و ذره ذره وجود ناقابلم، عشق به ولایت و ذوق معرفت شئون و حقوق آن امامان و فاطمۀ بزرگ، پیوند دهندۀ سلسلۀ نبوت به امامت و پدر گرانقدرش نبی اکرم(ص) و محبت آنها است. که دوازدهمین آن عزیزان، اینک زنده و در میان مردم است و مسلم فقط آنها که جانهای پاک و با تقوی دارند او را می توانند دید و مستقیماً با آن حضرت در ارتباط اند که بعد از غیبت کبرایش مسئولیت و رهبری امت به عهدۀ فقهای عادل و آگاه بوده و اینک نیز پرچم رهبری همه جانبه را نائب ایشان، حضرت روح الله خمینی بزرگ، در دست دارد و می رود تا زمینۀ ظهور امام مهدی (عج) و حکومت و وراثت مستضعفان فراهم آید، و اما ...