همرزم شهید: پس از انجام عملیات موفقیتآمیز در جزیرهی «مجنون»، دشمن تمام نیرو و قوای نظامی خود را به کار گرفت تا ما را از جزیره بیرون کند.
«مهدی» با وجود این که چندین شبانهروز بود که در مقابل پاتکهای بیامان و سنگین دشمن استقامت میکرد؛ اما همچنان با یک دست و قبضهی «آرپیجی» بر دوش، در مقابل تحرکات آنها ایستادگی نشان میداد.
فرماندهی «لشکر علی بن ابیطالب» (ع)، برادر شهید «مهدی زینالدین»، با «مهدی» تماس گرفت. این دو با یکدیگر شروع به صحبت کردند. من متوجه نشدم که «مهدی زینالدین» به «مهدی شالباف» چه گفت؛ اما شنیدم که «شالباف» گفت: «برادر مهدی! مگر ما یک جان بیشتر داریم؟ آن هم فدای «حسین» (ع)…»
این آخرین کلامی بود که از زبان «مهدی شالباف» و قبل از شهادتش شنیدم.