عملیات عجیبی بود!


در حال دریافت تصویر  ...


اینجا خسروآباد آبادان است، کنار ما یک نهر فرعی وجود داشت که عرب ها و اهالی جنوب، از آب آن برای نخل های خرما استفاده می کردند که همین آب ها محل تمرین ما بود. پاییز سال 65، اواخر آذرماه و علی رغم سردی هوا، به دلیل محرمانه بودن عملیات بعدی، مجبور بودیم شب ها برای آموزش به آب بزنیم، بنابراین ساعت 9 شب که می شد، بچه ها لباس غواصی پوشیده و به آب می زدند. وقتی رزمندگان وارد آب می شدند، 3 تا 4 دقیقه طول می کشید تا دمای بدن آنها با آب، یکنواخت شود که احساس سرما نکنیم. سپس عرض اروند رود را شنا کرده و وقتی بر می گشتیم حدوداً ساعت 12 شب بود که بچه ها پس از تعویض لباس هایشان حدود 2 ساعتی می خوابیدند و ساعت 4 صبح برای نماز بیدار می شدیم. نماز و صبحگاه که تمام می شد، بچه ها مشغول نظافت می شدند که آن روز خار و خاشاک ها را جمع آوری کرده و آتش زدیم که این عکس را هم آقای افشار از ما گرفت. سال 1365 و قبل از عملیات کربلای 4 بود، چیزی حدود 6 روز قبل از عملیات، همه پشت یک خودرو سوار شده و حدود 7 تا 8 ساعت طول کشید تا به خرمشهر رسیدیم، یکی دو شبی هم در خرمشهر بودیم که عملیات آغاز شد. عملیات عجیبی بود، کرمی، جاوید مهر، امامقلی، آتشگران، عبادی، میرزا ترابی، زرین آبادی و عبدی بچه هایی هستند که توی عکس در کنار ما بودند، اما در عملیات کربلای 4 پرواز کردند و در مجموع 14 نفر از رزمندگان داخل تصویر به شهادت رسیدند، یادش بخیر. رضا دولت آبادی منبع: کتاب ماندگاران/حسن شکیب زاده