مشتی خاک!


در حال دریافت تصویر  ...


شهید بسیجی، علی قاریان پور آنقدر سریع آمد و رفت که چشمان خیلی ها در راهش باز ماند، چشمهایی که هنوز اشگهای ممتدش در سینه زنی ها برای آقا امام حسین (ع) و میدان داری هایش را که گاهی به بیهوشی در راه مقتدایش منتهی می شد را هرگز فراموش نمی کنند. او در کمال صداقت و عاشقانه در بخشی از وصیت نامه اش نوشت: اگر جنازه ام به دست شما رسید و برای دیدنم آمدید، با چادرسفید بیایید که انگار به عروسی عزیز خود می روید و در روز تشییع جنازه هم با چادر سفید باشید که انگار عزیز خود را به حجله دامادی می برید. در پشت جنازه ام شعارهای حسین حسین و یا مهدی بدهید که آقایم شب اول قبر به داد من روسیاه برسد. یک شاخه گل سرخ و یک قطعه عکس امام را در قبرم بگذارید تا آنها را به آقا و مولایم حسین (ع) بدهم، اگر چه نمی دانم در آن لحظه چه بگویم. و اگر می شود یک مقدار خاک کربلا در قبرم بگذارید و جنازه ام را نیمه شب دفن کنید و بروید ببینید که چرا فاطمه (س) به علی(ع) فرمودند که مرا نیمه ی شب دفن کن! و چون همه ی ما از خاک آمده ایم و به خاک بر می‌گردیم، بر روی سنگ قبرم نوشته شود: مشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال. و در آخر دوست دارم در آخرین لحظه زندگی، لب تشنه از دنیا بروم. 8/9/63 علی قاریان پور منبع: کتاب ماندگاران/حسن شکیب زاده