شهید، روح الله شیرى: پدر عزیزم! مى‏ روى که دومین فرزندت را فداى اسلام و رهبر کنى، که امیدوارم خون بهاى فرزندانت، زیارت کربلا باشد و نصیب شما و خانواده‏ هاى شهدا گردد. پدر جان و مادر عزیز! چشم انتظار پسرتان بودید. شما امید داشتید که راه خدا را پیش گیرم؛ راهى که بزرگان و اولیا پیموده‏ اند و راهى که برادرم لطف الله پیمود. من هم باچشم باز، با دلى روشن و با قلبى پُر شوق این راه را انتخاب کردم و -ان شاء الله- پیروز خواهیم شد. وقتى عازم منطقه شدم، مقصدم دو راه بیش نبود یا زیارت کربلا و یا شهادت. براى امام و رزمندگان دعا کنید؛ براى شهداى مفقود شده گریه کنید و صبر داشته باشید که صبر شما، مشت محکمى بر دهان منافقین است. رضا جان! تو هم خوب درس بخوان که مدرسه، خود سنگر است. برادرانم! ناراحت نباشید که دومین برادرتان هم شهید مى ‏شود و اگر توانستید راه شان را ادامه دهید؛ چون درخت اسلام احتیاج به خون دارد و باید آبیاریش کرد. (به یاد برادر شهیدم لطف الله) خواهرانم! سعى کنید گریه نکرده و قلب تان را بیشتر بسوى خداوند متعال نزدیک کنید و ناراحت نباشید که برادرتان شهید شده است. من هدفم تداوم راه برادرم و دفاع از اسلام عزیز است.۱ (۱۴۵۳۶۶۶) روح الله شیرى ۲۲/۳/۶۶