در حال دریافت تصویر  ...
نام رضا اکبری سگزآبادی
نام پدر نبی الله
نام مادر سکینه
محل شهادت مریوان

بیوگرافی
اکبری‌سگز‌آبادی، رضا: چهارم اردیبهشت ۱۳۴۲، در روستای سگز‌آباد از توابع شهر بوئین زهرا به دنیا آمد. پدرش نبی‌الله، در آموزش و پرورش کار می‌کرد و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه رشته مکانیک درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هشتم شهریور ۱۳۶۵، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و کمر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است.

محل تولد بوئین زهرا - سگزآباد تاریخ تولد ۱۳۴۲/۰۲/۰۴
محل شهادت مریوان تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۰۶/۰۸
استان محل شهادت کردستان شهر محل شهادت مریوان
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۱
تحصیلات دیپلم رشته مکانیک
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، رضا اکبرى سگزآبادى: اى برادران دلسوز سپاهی ام! با عرض پوزش از شما تقاضا مى‏ کنم، بیشتر به فکر سپاه باشید. این صفا و صمیمیتى که در میان شما هست، از دست نداده و نگذارید معنویت ذره‏ اى در میانتان کم شود. وحدتان را بیش از پیش با سایر نیروهاى نظامى حفظ کنید. در اطاعت و نظم بکوشید و آن را یک ثواب الهى بدانید. قدر این نیروهاى مخلص بسیجى را بدانید. فکر آینده ی درخشان سپاه باشید. تخصص‏ هاى نظامى را گسترش دهید و از مسؤولین هم تقاضا مى‏ کنم، در این امر کوشاتر باشند. ...و شما عزیزانم! باید مخلصانه‏ تر کار کرده و سپاه را در رسیدن به اهدافش یارى نمایید. برادران و خواهرانم! اى عزیزانى که از سالها پیش براى احیای اسلام و مبارزه با دشمنان اسلام بپاخواستید و از همه چیز خود در راه او گذشتید، ان شاء الله که خداوند -تبارک و تعالى- از شما راضى باشد که شما افتخار رسول اکرم (ص) هستید. شما نمونه ‏اید؛ شما به رهبرى امام عزیز و الطاف الهى توانستید پشت ابرقدرت هاى جنایتکار را به لرزه درآورید. اى عزیزانم! قدرشناس این نعمت‏ هاى عظماى الهى باشید. سطح آگاهى‏ هاى خود را بالا ببرید و با قرآن -خصوصاً- مونس باشید و در صحنه ‏هاى مختلف جامعه -از مساجد گرفته تا جبهه ‏ها- حاضر بوده و این مکان هاى مقدس را پُر کنید؛ از حرکت خود سرد نشوید و توشه ‏هاى دنیا را براى آخرت -که همان خدمت با اخلاص در راه خداست- برگیرید؛ خصوصاً جوان ها را به خودسازى دعوت مى‏ کنم؛ جوانها! عمیق باشید. فکر قلب هاى خود بوده و آن را در راه علم و ایمان به کار بَرید؛ شما باید براى دیگر ممالک اسلامى اُسوه باشید، که الحمدلله هستید و از همه مهمتر سفارش امام عزیز را به شما مى‏ کنم؛ در هر لباسى که هستید، حرفهایش را -که سخن اسلام است- از جان و دل شنیده و آن را الگوى خود قرار دهید که -ان شاء الله- پیروزى از آن شماست. ...و اما سخنى با خانواده و اقوامم: خانواده ی عزیزم! وقتى در کل به مجموعه فامیل ها مى‏ نگرم، الحمدلله همه خوبند و گرمى و صفا در بین آنان هست؛ الحمدلله، همگى پیرو انقلاب و اسلام و امام عزیز هستید؛ ولى خداوند از بندگانش مى ‏خواهد، به آنچه که دارند، قناعت نورزند، بلکه همیشه به سوى رشد و کمال باشند؛ فلذا، بنده از شما مى‏ خواهم، صفا و صمیمیت خود را بیشتر حفظ کنید؛ پشتیبان انقلاب بوده و در کلیه ی جماعات شرکت کنید، خصوصاً نمازهای جمعه و یومیه. چه اشکالى دارد که هر خانواده -دست در دست یکدیگر- به نمازجمعه رفته و یا با جان و مال در راه اسلام کوشش نموده که توشه ‏اى براى آخرت باشد؟! از خواهرهاى بزرگم مى‏ خواهم که بیشتر با شوهرهایشان صمیمى بوده و قدر آنها را بدانند و از خواهرانم که در منزل هستند، از زمانى که در اختیار دارند، خود را بسازند. اخلاقتان را نیکو کنید؛ به پدر و مادر احترام کنید، که مبادا عاق شوید؛ نمازهاى خود را سبک نشمارید؛ در نمازهاى جمعه و جماعت شرکت کنید و درس خود را خوب بخوانید؛ در مورد حجاب هم بسیار سفارش مى‏ کنم که آن را در رأس کارهایتان قرار دهید؛ دختران سنگینى بوده و با عمل خود دیگران را ارشاد نمایید. پدر و مادرم! شما هم قدر بچه‏ هاى خود را دانسته و در پرورششان کوشش کنید؛ با آنها دوست باشید و مسایل شرعى را به آنها بیاموزید و سعى کنید منزل پُر از معنوّیت باشد. همسرم! بیش از سه سال است با شما زندگى مى‏ کنم و در کل زندگى خوبى داشتیم و از هر جهت از شما راضى هستم. اخلاق و رفتار شما نیکو بود؛ هر چند بنده حق شوهرى را در حق شما ادا نکردم و از این جهت اگر ضعفى مشاهده شد، ببخشید. امیدوارم -ان شاء الله- خداوند نیز از شما راضى باشد و در هر کجا که هستى خوشبخت و موفق باشى. از خانواده ی شما هم تا به حال به جز خوبى و صفا چیزى مشاهده نکردم؛ بنده تا جایى که یادم هست، همیشه برایشان مزاحم بوده ‏ام از این جهت از همه ی فامیل هایت خصوصاً، پدر و مادرت پوزش مى‏ طلبم؛ بیشتر قدر آنها را بدانید و در برخوردها جانب احتیاط را رعایت نمایید. در مورد مسایل معنوى احتیاجى به سفارش نیست؛ زیرا که شما برایم الگو بودید. قناعت پیشه کن تا به خدا نزدیکتر شوى. اگر ان شاء الله، شهادت نصیبم شد، امیدوارم که فردى صبور و از هر جهت منطقى باشى و این مسأله عاملى براى رکودت نشود؛ بلکه استقامت بیشتری به خرج داده و این مسأله عامل تحرکت باشد و ان شاء الله، به خدمت خود در راه اسلام ادامه دهى. بار دیگر درباره ی پرورش پسرمان محمد سفارش مى‏ کنم! مى ‏دانم، خودت همت دارى؛ ولى باز هم مى‏ خواهم که او را اجتماعى، مؤمن و داراى اخلاق اسلامى پرورش داده تا -ان شاء الله- یک فرد حزب اللهى باشد که هم براى شما خوب باشد و هم براى من. الهى! داورا! این بنده ی سراپا تقصیر از تو امید عفو دارد؛ چرا که نتوانستم، بنده ی خوبى براى تو باشم و در این راه سستى کرده ‏ام؛ از ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) خصوصاً امام زمان (عج) پوزش طلبیده که نتوانستم پیرو خوبى باشم؛ از قرآن کریم طلب عفو دارم؛ از رهبر عزیزم، پوزش مى‏ طلبم که فرامین مقدسش را گوش ندادم و همینطور از امت قهرمانم که خدمتگزار خوبى براى آنان نبودم و همچنین از خانواده ی شهدا براى این که از موقعیتى که در اختیارم بود، به خوبی استفاده نکردم و خون مقدس شهیدانشان را نتوانستم دریابم، تقصیر کار بوده و از همه شرمنده؛ پس مرا ببخشید! خداوندا! از تو خواهانم که این بنده ی گناهکار را -که غرق در منجلاب کمبودها و ضعفها است- نجات داده و لیاقت شهادت در راهت را نصیبم کرده و همه ی ما را به رحمت لایزال خود بخشیده و بیامرزی؛ زیرا ما، جز تو یاورى نداشته و امیدمان به رحمت توست.۱ (۱۰۶۶۲۱۹)
دست نوشته ها
به نام خداوند بزرگ و مهربان با سلام و درود به پیشگاه با عظمت امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت امام و یاران با وفایش و با درود به روان پاک شهیدان سلام خدمت مادر عزیزم و خانوادۀ خوبم سلام . پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم که انشاالله در زیر سایه عنایات حضرت حق زندگی خوش و خرمی همراه با معنویت داشته باشید . مادر عزیزم امیدوارم که در نبودن پدر مخصوصاً به شما سخت نگذشته باشد و با بردباری خانه را اداره کنید . از حضرت پروردگار می خواهم که این زحمات شما را قبول و یاریتان کند . باری مادر عزیزم بنده و پدر آن روز براحتی به مقصدمان رسیدیم . پدر اصلاً ناراحتی نداشت ولی به جهت نیاز مناطق بنده و پدر ۲۰ روز بعد از هم جدا شدیم و در حال حاضر خبری از ایشان ندارم . فقط می دانم که در اسلام آباد هستند و جایشان خوب است . در هر صورت ناراحتی و نگرانی نداشته باشید . تا روزی هم که با همدیگر بودیم اصلاً ناراحتی نداشته . در هر حال خداوند پشت و پناه پدر و همۀ رزمندگان باشد و از اینکه پدر پیش ما نیست نگران نباشید . همۀ رزمندگان جای برادر و فرزندان ایشان هستند . ما از طرفی لازمۀ جنگ اینگونه اقتضا می کند . حال بنده هم شکر خدا خوب است . مادرم از طرف بنده بچه های خانه و خدیجه خانم و معصومه خانم و کبری خانم و همچنین نرگس خانم و اگر بودند داداش تقی سلام بنده را برسان . و محمد را از سوی بنده ببوسید . ضمناً به همۀ فامیلها و دوستان و آشنایان سلام بنده را برسانید که از خداوند مهربان خوشبختی و سعادت دنیا و آخرتشان را خواستارم انشاالله سربلند و پیروز باشند و دیگر عرضی ندارم به جز التماس دعا . والسلام . نرگس خانم و محمد کوچولو حالتان خوب است . رضا اکبری ۲۸/۱/۶۴