کریم سرباز: با قطار عازم «اهواز» بودیم. رزمندگان در داخل قطار، شور و حال وصفناپذیری داشتند. پاسدار شهید «علی تاجاحمدی»، از هنرمندان نقاش، خطاط و فیلمبردار «سپاه پاسداران» هم، همراه ما بود.
او جوانی با تقوا و با خدا بود. بیست و یکم اردیبهشت ماه سال شصت و دو بود، که به خط مقدم جبهه در «پاسگاه زید» رسیدیم. او از خوشحالی در پوست خود نمیگُنجید. از مواضع نیروهای خودی کلی فیلم و عکس گرفت.
فردای آن روز ساعت شش صبح، بعد از خواندن نماز و دعای «ندبه»، به سوی خط مقدم حرکت کردیم. «علی» مثل همیشه نبود. خیلی نورانی شده بود. بعد از این که از چند موقعیت رزمندگان عکس و فیلم گرفت، ناگهان یک گلولهی «خمپاره ۸۲» دشمن میان ما اصابت کرد و ایشان از ناحیهی سینه و سر مجروح شد.
«علی» با وضعیتی که داشت، فقط فریاد میزد: «یا مهدی! ادرکنی» و یا میگفت: «خداوندا! از سر تقصیرات من بگذر!»
من خودم را با هر زحمتی که بود به نزدیک جاده رساندم. یک آمبولانس از راه رسید و ما را سوار کرد. آمبولانس حرکت کرد؛ اما متأسفانه در بین راه واژگون شد و ما مجدداً در جاده رها شدیم.
در همین حال، برادر «فصیحیرامندی» ـ که فرماندهی گُردان ما بود ـ از راه رسید و ما را به اورژانس رساند.
و سرانجام نیز «علی» بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان به شهادت رسید.