خلبان آزاده تیمسار اکبر صیاد بوانی: در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در بولتون خبری پایگاه ریس که هر هفته منتشر می شد.مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد.مطتب این بود:
دانشجو بابایی ساعت دو بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند.
من و بابایی هم اتاق بودیم .ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم.او گفت:
چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود.رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن .از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه برمی گشتند.آنها با دیدن من شگفت زده شدند .کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد.نزد او رفتم. او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود.او اصرار کرد تا واقعیت ر برایش بگویم.به او گفتم: مسائلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه هایش مرا به گناه بکشاندو در دین ما توصیه شده در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم.آن دو با شنیدن حرف من تا دقایقی می خندیدند زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.