برادر شهید اکبر آذربایجانی: اکبر برای این که حساب کارهایش دستش باشد، یک دفترچه تهیه کرده بود که در آن گناهانش را ثبت میکرد. دفترچه را تاریخ زده بود و تقریباً دو ماه هم از تهیه و نوشتن دفتر گذشته بود.
یک روز من و برادرم رفتیم سراغ دفترچهاش تا ببینیم چه گناه هایی را ثبت کرده است.
دفتر را شروع کردیم به ورق زدن، اما هر چه ورق می زدیم هیچ چیز درونش ندیدیم، فقط در یک تاریخی از دفترچهاش نوشته بود: افتادن چشمم به نامحرم، و بقیه دفترچه پاک و سفید بود.