در حال دریافت تصویر  ...
نام کرم علی شعبانی
نام پدر خالق
نام مادر گلزار
محل شهادت سردشت

بیوگرافی
شعبانی، کرمعلی: بیست و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۳۷، در روستای ملامحله از توابع رودسر به دنیا آمد. پدرش خالق و مادرش گلزار نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. پس از طی دوران سربازی ازدواج کرد و دارای دو فرزند دختر و پسر بود. کارگر شرکت نخ البرز بود که از طریق بسیج به جبهه ها اعزام شد. سوم تیر ماه ۱۳۶۶، در سردشت و بر اثر اصابت ترکش به پهلویش شهید شد. مزار او در گلزار شهدای بهار نشین ملامحله واقع است.

محل تولد رودسر - ملامحله تاریخ تولد ۱۳۳۷/۰۲/۲۱
محل شهادت سردشت تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۰۴/۰۳
استان محل شهادت آذربایجان غربی شهر محل شهادت سردشت
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۱
تحصیلات پنجم ابتدائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین - ملامحمد


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، کرمعلی شعبانی: بارخدایا، معبودا، خالقا! از تو میخواهم که یاریام کنی و یاورم باشی. توکل و اعتمادم به توست. مرا به خود وامگذار و محروم و نا امیدم مکن. اینجا صحبت از عشق است و عشق به معبود و عشق به معشوق. هر چند که عاشق باید لایق این عشق باشد؛ ولی چه باید کرد که شدت جمالش کسان را بسوی خویش جلب میکند و لیاقت را در ایشان پدید میآورد و سپس معشوق را بی سر و صبر میکند. بارالها! شُکر میکنم در این دنیای لهو و لعب، مرا از مرداب نجات دادی و از میان لجنزارها بیرون کشیدی و آتش عشقت را در دلم پدید آوردی. بارالها! به درگاهت شُکر میکنم که سعادت حقیقی را نصیبم و با حسینیان همراهم کردی و در جبهه راهم و همنوای مجاهدان قرار دادی و مرا از تخیلات بیهوده رهانیدی و از ظلمت به نور رهنمون ساختی. خدایا! من میبینم که مجاهدان راهت چه زیبا ترا میخوانند و با چه عشقی رابطه برقرار و با چه خلوصی دعا می کننند و با چه خضوعی بر خاک می افتند و نیمه شب بر میخیزند، وضو می سازند و به درگاه تو می ایستند و آه و ناله سر می دهند. آنها با اشکهایشان خاکهای زمین کربلای خوزستان و کردستان را میشویند و بوی معطرشان را در فضای جبهه به مشام دیگر مجاهدان می رسانند و نوای مناجاتشان را در سطح و فضای جبهه سر میدهند و شب هنگامان در سنگرها و چادرها تجمع میکنند و دعای توسل میخوانند و «حسین حسین» و نوای «یا مهدی ادرکنی» سر میدهند. اکنون لحظه امتحان و موقعیت، حساس است. عده ای در پی منافع دنیوی و برخی در پی تحصیل حیات اخروی هستند و هدفشان رضایت الله است. این را بدانید که دنیا محل گذر است و امتحان. سعی کنید با دقت در این امتحان روزها را پشت سر گذاشته و تا آخر به موفقیت برسید و اگر طالب خیر و نیکی هستید، به دنیا پُشت کنید و به متاع آن چشم نیندوزید و سعی کنید در صراط مستقیم حرکت کنید. آنچه رفت، امروز در خط امام خمینی تجلی میکند. لحظهای از این خط منحرف نشوید که در صورت انحراف به بدبختی و هلاکت ابدی میرسید. به معنویات توجه داشته باشید و اصرار میکنم که اگر برای یک بار هم که شده به جبهه بیایید و ببینید که حق چیست و حقیقت طلب کیست و معنای دنیا و آخرت چیست. تقوا و پرهیزگاری را پیشه خود کنید و در امور کارهای الهی قرار دهید و سعی کنید در انجام کارها به نتیجه آخرت آن نظر داشته باشید. وحدت اسلامی را همیشه حفظ کنید و جهاد با نفس را فراموش نکنید، که لازمه پیروزی بر ظالمان و کافران است و تا در امور نفسانی، مهذب نشویم، نمیتوانیم برای دیگران اسوه باشیم. خدایا! میدانی که روسیاهم و از گذشته تلخم و از گناهان کثیرم، فقط تو آگاهی و خود گفتی که برای توبه بیا و خود فرمودی توابین را دوست دارم؛ اکنون آمده ام و با نگاه امید به تو مینگرم و میدانم که قول تو حق است. خدایا! میدانی که برای لقای تو به جبهه آمدم و امیدم جز وصل تو نیست و تو دست رد بر سینه امیدواران نمیزنی و آنان را میخواهی؛ برای همه انسانهای خوب دنیا آرزوی پیروزی میکنم. ...و اضافه میکنم: مرا در زادگاهم به خاک بسپارید که خاک وطن، بوی عشق دارد. از همه دوستان و آشنایان میخواهم حلالم کنند و هر بدی که از من دیده اند، مرا ببخشند. برادران هم محلی خودم! به یک یک شما سفارش میکنم جبهه را فراموش نکنید و از مرگ -که شهادت در راه خدا باشد- ترسی به دلتان راه ندهید و صبور باشید. مرا در امامزاده محلمان دفن نمایید. مادرم! شیرت را حلالم کن و از من راضی باش. برادرانم و خواهرانم! از من راضی باشید و هر بدی که از من دیده اید، حلالم کنید. همسرم! از شما حلالیت می طلبم. من به شما خیلی بدی کردم و شما خیلی مهربان و دلسوز بودی؛ ولی من قدر شما را ندانستم و با شما بداخلاقی می کردم. امیدوارم مرا حلال کنی و به دخترم معصومه بگویی پدرش چه جور بود و وقتی بزرگ شد از من برایش صحبت کنی و نگذاری احساس بیپدری کند. به دخترم نماز و قرآن یاد بده و بگو حجابش را رعایت کند.۱ (۱۴۳۳۳۷۹) کرمعلی شعبانی ۱۱/۱/۶۳