در حال دریافت تصویر  ...
نام سیروس دشتدار
نام پدر مسلم
نام مادر زری
محل شهادت ام الرصاص

بیوگرافی
دشتدار، سیروس: یکم خرداد ۱۳۴۴، در روستای کاظم‌آباد از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش مسلم، کشاورز بود و مادرش زری نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۸۰ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر آبیک به خاک سپرده شد.

محل تولد کرج - کاظم آباد تاریخ تولد ۱۳۴۴/۰۳/۰۱
محل شهادت ام الرصاص تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۰۴
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۰
تحصیلات سوم متوسطه رشته -
عملیات سال تفحص 1380
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، سیروس (مهدى) دشتدار: خداوندا! مرگم را شهادت در راهت و زیر پرچم پیامبرانت و با اولیا و دوستانت قرار بده. حمد و سپاس، خداوندى را سزاست که به من قدرت تفکر همراه با سعادت اخروى داد تا بتوانم حق را پیدا کنم و خود را در آن مسیر، با آزادى و آگاهى کامل بیفکنم و به ما نعمت رهبرى -که بزرگ ترین نعمت الهى است- هدیه کرد تا راه پیغمبران را به ما نشان دهد. سالیان درازی بود که در دشت هاى داغ و سوزان و خونین کربلا، اسلحه غرق در خون ابا عبدالله الحسین(ع) افتاده و منتظر بازوانى قوى و متعهد و حُر مانند بود؛ اما تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کسى را یاراى در دست گرفتن قبضه اسلحه نبود که ناگهان در عالم بشریت، جرقه اى در کشور ایران زده شد و مردى از تبار وفاداران به ابا عبدالله الحسین(ع) همچون ماه تابان و راهنمایى الهى و کوهى استوار و شکست ناپذیر، ظاهرگشت و شمشیر حسین بن على(ع) را -که منتظر بازوى قوى بود- به دست گرفت و بار دگر، نداى «هل من ناصرینصرنی؟» را از حلقوم مبارکش جارى ساخت و ندا داد: هر کس مى خواهد آزاد باشد، به زیر پرچم «لا اله الا الله» درآید. آن هنگام، بر حسینى ها واجب گشت که به نداى امام عزیز لبیک بگویند و بنده حقیر نیز چون خود را از تبار حسین(ع)مى دانستم، به نداى «هل من ناصر»ش لبیک گفتم و راهى جبهه هاى نور علیه ظلمت گشتم و اینک -که به قصد یارى امام به کربلا روانیم- آخرین سخنانم را با شما در میان مى گذارم؛ به این امید که آخرین کلامم، پیامى باشد از حلقوم خونین شهدا بر شما رهروان راه آن ها. وصیتى به جوانان؛ همه زمان ها براى مؤمنین، روز عاشوراست و هر مکانى کربلا؛ پس جنگ با کفار و منافقین و دشمنان اسلام یادتان نرود. نداى امام امت، نداى حسین فاطمه(س) است و پیام ما از حلقوم مبارک امام بیرون مى آید؛ پس اگر مى خواهید از شفاعت شهدا محروم نمانید، به مطالب امام گوش داده و به ندایش پاسخ دهید و حمایت از امام امت و فرمان او، تا مرز دادن جان، یادتان نرود. اسلحه مرا تا انقلاب آقا امام زمان(عج) بر زمین نگذارید و راهم را -که راه امام و راه حسین(ع) است- ادامه دهید و بدانید که پیروزى از آن شماست. امروز که گرگان درنده اى چون ابرجنایت کارها، منتظرند تا لحظه اى ما از خود غافل شویم که ما را نابود سازند، بر یکایک شماست که از این حکومت و انقلاب الهى -که از بزرگترین الطاف خداوند کریم مى باشد- تا مرزِ دادن جان و مال، دفاع کنید و استقامت ورزید تا آینده ای خوش و سالم و روحانى براى فرزندان خود مهیا سازید. آرزوى آن دارم که پرچم خونین اسلام -که با خون هاى پاک شهدا به اهتزاز درآمده است- به دست صاحب اصلى آن یعنى بقیه الله الاعظم(عج) -که ما منتظر چنین روزى هستیم- برسد و -ان شاء الله- با قیام آن حضرت، انتقام خون مظلومین گرفته شود.۱ (۱۲۹۶۵۶۴) کسى که محتاج دعاى خیر شماست العبد الحقیر دشتدار