نام | اصغر عاملی |
نام پدر | محمد |
نام مادر | مولود |
محل شهادت | شرق دجله |
بیوگرافی |
عاملی، اصغر: یکم فروردین ۱۳۴۷، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش مولود نام داشت. دانشآموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش اکبر نیز به شهادت رسیده است. |
محل تولد | بوئین زهرا - شال | تاریخ تولد | ۱۳۴۷/۰۱/۰۱ |
محل شهادت | شرق دجله | تاریخ شهادت | ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ |
استان محل شهادت | - | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | سوم راهنمائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئین زهرا - شال |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
وصایا
شهید، اصغر عاملى:
اوّل این که شما برادران و خواهران مسلمان را به پیمودن راه سعادت توصیه مى کنم و از شما مى خواهم راه راست را جستجو کنید و مبادا -خدای ناکرده- نا آگاهانه به راه غیر خدا -که همانا راه شیطان است- بروید. بدانید که شیاطین درونى و برونى چنان انسان را منحرف مى کنند که خود انسان نمى فهمد کجا هست و به کجا مى رود.
به تاریخ اسلام نظر کنید؛ لشکریان یزید به چه منظور به جنگ با امام حسین(ع) آمده بودند؟ آیا براى این که با اسلام بجنگند؟ خیر! حتی بعضی از آن ها مى گفتند: آمده ایم اَجر و مُزد از خدا بگیریم و براى قبولى اعمال مان آمده ایم!! آن قدر از راه راست به در رفته بودند که خود نمى فهمیدند، تا به لعنت خدا گرفتار آمدند؛ پس شما اى عزیزان! بسیار مراقب باشید که منافقین از راه به درتان نکنند. بدانید که شیطان طوری مى آید و اعمالى انجام مى دهد که شما دوست دارید و بعد شما را گیر مى اندازد؛ پس دست رد به سینه ی منافقان و دشمنان اسلام بزنید و اسلام، انقلاب و امام امت را رها نکنید.
براى جنگیدن در راه اسلام، شما باید از یکدیگر سبقت بگیرید و این را بدانید ننگین ترین چیز در زندگى خفقان و زیر بار ستم بودن است و در آنجا است که ایمان ها، سست شده و اسلام کم رنگ مى شود که -ان شاء الله- آن روز نخواهد رسید.
بهترین سعادت و خوشبختى، مرگ سرخ و شهادت در راه خدا و مبارزه در راه اعتلاى اسلام و کلمه ی حق است. دنیا براى کسى باقى نمانده و براى من و شما هم همین طور خواهد بود. سفره اى که امروز پهن است، معلوم نیست دیگر پهن شود؛ حال بر فرض هم که پهن شد، آیا این دنیا بهتر است یا آخرت؟... به آسمان رفتن یا به زمین چسبیدن؟ راه را باید رفت و منظور همه هم باید الله باشد؛ پس راهى را باید برویم که حتماً به انتهایش برسیم؛ نه این که برویم و -خداى ناکرده- همه ی زحمات را در راه کج و منحرف بکشیم و بعد بفهمیم شیطان را ولى خود قرار داده ایم!
به جبهه رفتن من نه به خاطر هواى نفس بود؛ بلکه به خاطر احساس مسؤولیت در برابر خدا، رسولش و رهبر انقلاب، امام خمینى و شنیدن پیام حسین گونه او بود.
آرى، پدر و مادر مهربان! شما این حقیقت را بدانید که بى صبرى در سوگ شهید، به دشمنان در راه رسیدن به اهداف پلیدشان کمک مى کند و صبر و استقامت، چشم آن ها را کور مى کند.
بلى! وقتى آمریکاى جنایتکار و عُمّال خود فروخته اش قصد تجاوز به میهن اسلامى ما را دارند و روز به روز هم تجاوز خود را افزایش مى دهند، احساس کردم نمى توانم ساکت بنشینم و شاهد این جنایت ها باشم. هر وقت به فکر بمباران هاى وحشیانه ی بعثى ها -که خانه هاى مسکونى مردم را ویران می کنند و حتى از قتل عام کودکان بى گناه فروگذار نمى کنند- می افتم، با خود می گویم: این چه زندگى است که من پشت جبهه بمانم؟... بنابراین عشق الله مرا به سوى جبهه کشاند.
من نمى توانم و نمى خواهم مانند مُردگانِ متحرک فقط زبان براى انتقاد داشته باشم. خواهشم از دوستان و هم رزمان این است که اگر مى خواهند مرا خوشحال کنند، امام امت را تنها نگذارند.
دوست دارم وقتى شهید شدم، مرا کفن نکنید؛ چون کسى که خود را سرباز حسین(ع) مى خواند، چگونه به خود جرأت مى دهد که مولایش بى کفن دفن شود، ولى او را کفن کنند؟! دوست دارم با لب تشنه به شهادت برسم؛ چون سرباز حسین(ع) چگونه آب بنوشد در حالى که روز عاشورا حسین(ع) با لب تشنه به شهادت رسید؟! (۱۴۹۵۳۹۵)
اصغر عاملى