نام | محرم حاجی آقاسی |
نام پدر | محمود |
نام مادر | کبری |
محل شهادت | فاو |
بیوگرافی |
حاجیآقاسی، محرم: پنجم فروردین ۱۳۴۷، در روستای سلطانآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمود، کشاورزی میکرد و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. آهنگر و جوشکار بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۴، در عملیات والفجر ۸ در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر اقبالیه تابعه قزوین قرار دارد. |
محل تولد | قزوین - سلطان آباد | تاریخ تولد | ۱۳۴۷/۰۱/۰۵ |
محل شهادت | فاو | تاریخ شهادت | ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | فاو |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | ششم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | والفجر 8 | سال تفحص | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین-شهر اقبالیه |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید محرم حاجی آقاسی :
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول اکرم (ص) فرمود: هیچ قطرهای پیش خداوند محبوب تر نیست از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود.
با درود به رهبر مستضعفان جهان و پیرجماران. درود به تمامی شهیدان گلگون کفن و با درود به مجروحین و درود به یاران همیشه در سنگر خمینی بت شکن. لحظههای پرارزش و پر عظمت است امشب؛ همچون شب عاشورای حسینی است که میبایست راه خویش را انتخاب نمود، یا به صف یاران حسین (ع) پیوست و یا او را تنها گذاشت و میدان را بر ای یزیدیان باز گذاشت؛ نه هرگز من این کار را نخواهم کرد؛ چگونه کسی که به فرمان رهبرش ، به دنبال پیام امامش قدم در این راه نهاده، حال از اینجا برگردد؟ چگونه میشود کسی که شادی های زندگی و آسایش و راحتی را رها کرده، اینک که زمان امتحان و آزمایش خداوندی است، قدم به عقب بگذارد؟ چگونه میشود کسی که پدر، مادر، خواهر و برادر و بستگانش را ترک نموده، در این زمان پایش بلغزد و نتواند تصمیم بگیرد؟ اسلام جز با خون پاکان پایدار نخواهد ماند و مکتبی که نیاز به خون دارد، به عقب برگردد و دعوت خدا را بپذیرد و آن هم در زیر خمپاره و رگبار گلولههای دشمن؟ پس خدایا رحم کن تا امشب در صحنه کارزار حاضر شوم و همچون یاران حسین (ع) بجنگم و به شهادت نایل گردم.
پدر مهربانم ! چه سختیهایی که به خاطرم متحمل شده ؛ روزها در آفتاب گرم و سوزان عرق ریختی تا بتوانی مرا بزرگ کنی؛ رنجها کشیدی تا من در کمال آرامش و راحتی به سر برم .اکنون زمان خداحافظی و وداع است؛ من به دیدار خدا میروم و از تو میخواهم برایم طلب عفو و بخشش نمایی؛ باشد که خدا از تقصیراتم درگذرد.
مادر مهربانم! تو نیز در تربیت من نقش به سزایی داشتی؛ چه شبها که نخوابیدی و چه رنجها که نکشیدی تا توانستی مرا بزرگ کنی و باز هم من قدر شما را ندانستم ؛از خدا برایم طلب بخشش کن. ای مادر عزیزم، ای برادرانم ! از من ناراحتی نداشته باشید؛ توصیه میکنم همیشه طرفدار انقلاب اسلامی و امام باشی و با کمال قدرت از آن دفاع کنی. شما پیرو و مقلد راستین برای او باشید.
و شما ای خواهرانم و ای دوستان و آشنایان! من نتوانستم آن چه را که وظیفهام بود در حق شما ادا کنم و به بزرگی و عزت خودتان مرا ببخشید و عفو بکنید.
خواهرم و ای مادر عزیزم! اگر من شهید شدم ، در جمع، برایم گریه نکنید که منافقین سوء استفاده کنند؛ مادرم همیشه در نمازجمعه و جماعت شرکت کن.
پدر جان! من چیزی در دنیا ندارم؛ اگر شما تصمیم گرفتید برایم خرج دهید، بهتر است به جبههها بدهید.
محرم آغاسی