نام | کاوس فلاح زیارانی |
نام پدر | نجیب الله |
نام مادر | گرجی |
محل شهادت | شلمچه |
بیوگرافی |
فلاحزیارانی، کاوس: دهم آبان ۱۳۴۴، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش نجیبالله و مادرش گرجی نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | آبیک - زیاران | تاریخ تولد | ۱۳۴۴/۰۸/۱۰ |
محل شهادت | شلمچه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۱/۰۲/۱۰ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | چهارم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | بیتالمقدس | سال تفحص | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - آبیک - زیاران |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
وصایا
شهید، کاووس فلاح:
تا به امروز احساس مى کردم مُرده ام؛ ولى اکنون که لحظه ی جهاد و شهادت است، احساس تازه ای در من به وجود آمده است و در حقیقت احساس مى کنم تازه متولد شده ام.
شهادت، انسان را به بهترین درجه –اعلی علیین- مى رساند و چقدر شهادت در راه خدا زیبا است! مانند گل محمدى است که وارثان خون پاک شهدا آن را مى بویند.
خدایا! شهادتم را -که در راه اسلام و قرآن است- بپذیر؛ شهادتم خارى در چشم دشمن است.
اى پدر ارجمندم! مرا حلال کن و همیشه با صبر و استقامت از انقلاب اسلامى دفاع کن؛ مبادا روحیه ی خود را ببازى و گریه کنى!
اى خواهر مسلمان! تو نیز زینب(س) زمان باش و در راه خدا مبارزه کن.
اى برادر عزیزم! راه خدا، بهترین و برترین راه ها است؛ پس پوینده باش و در این راه تلاش کن.
...و اما شما اى ملت شهیدپرور ایران! تنها راه نجات اسلام، رهایى مستضعفین و پیروزى نهایى، پشتیبانى قاطع و بى دریغ از دولت جمهورى اسلامى و پیوستن به خط امام -که همانا خط اصیل اسلام و حضرت محمد(ص) است- می باشد؛ پس -در هر کجا هستید- از روحانیون مبارز دفاع کنید تا اسلام را به تمام جهانیان بشناسانند.
عزیزان! خون شهدا را پایمال نکنید و از توطئه هاى دشمنان آگاه باشید و هیچ وقت امام عزیز و رهبر انقلاب را تنها نگذارید.
...و شما دوستان انجمن اسلامى زیاران! خواهش مى کنم کمک به مردم و اخلاق اسلامى را فراموش نکنید.
کاووس فلاح
دست نوشته ها
کاوس فلاح زیارانی: برادر جان! ما در سوسنگرد هستیم. خط اول جبهه، ولی تا خدا نخواهد، بنده اش هیچ چیز نمی شود.
ما برای اسلام می جنگیم و تا صدام را نابود نکنیم، از پای نخواهیم نشست، به امید خدا به زودی صدام سرنگون می شود و اسلام حسینی همه جهان را فرا می گیرد.
برادر جان! جوانهایی در اینجا می جنگند که ما پیش آنها از نظر درس، مکتب و اخلاق هیچ چیز نیستیم...
برادر جان! سوسنگرد خرابه شده است و دیگر خانه سالم در آن نیست ... ما با عراقیها ۳۰۰ متر فاصله داریم، ما یک تیر می زنیم، آنها هزار تیر، ولی آنها ترسو هستند و به امید خدا، یک حمله بکنیم آنها را سرنگون خواهیم کرد و به «زیاران» بر می گردیم.
ما خیلی چیز ها را در سوسنگرد دیده ایم که نشان داده است واقعاً خدا با ماست و عمر ما هم دست خداست.
ما، در سوسنگرد خانه های مردم را می بینیم ، دشمنان ما، زندگی را از مردم بی دفاع گرفته اند و آدم گریه اش می گیرد. واقعاً اگر صدام به خانه های ما هجوم بیاورد چه کار می کنیم، بچه ها و زنها همه اسیر شده اند، خون آدم به جوش می آید.