نام | رحیم الهی |
نام پدر | محمد حسین |
نام مادر | خانم |
محل شهادت | خرمشهر |
بیوگرافی |
الهی، رحیم: یکم فروردین ۱۳۴۰، در روستای شال از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش محمدحسین (فوت۱۳۴۵) کشاورز بود و مادرش خانم نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | بوئین زهرا - شال | تاریخ تولد | ۱۳۴۰/۰۱/۰۱ |
محل شهادت | خرمشهر | تاریخ شهادت | ۱۳۶۱/۰۲/۱۶ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۰ | تعداد دختر | ۰ |
تحصیلات | دوم متوسطه | رشته | علوم انسانی |
عملیات | بیتالمقدس | سال تفحص | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئین زهرا - شال |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
بسم الله الرحمن الرحیم. «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون». (آلعمران/۱۶۹). با سلام و درود و رحمت خدا بر امام امت، فرمانده و رهبرمان، امام خمینی (س) نایب بر حقش. با سلام و درود و رحمت خدا بر امت حزب الله و بر شما پیروان و ایثارگران روح الله و بر شما عاشقان لقاء الله. سپاس خدایی را که ما را در زمانی چون زمان خمینی (س) آفرید. سپاس خدایی را که فرماندهای چون خمینی (س) بر ما حاکم ساخت.
اینک که به جبههی حق علیه باطل میروم، از شهادت مرا باکی نیست و با شهادت است که عاشورای دیگری را در کربلای دیگری میسازیم. اینک یاران حسین (ع) که این چنین در راه رسیدن به یگانه معشوق خویش و برای یافتن رضای پروردگار و مکتب قرآن، مشتاقانه و آگاهانه بر خصم هجوم برده و درون تاریکی شب با ندای ایمان سیلی از خون جاری میسازند مرگ با افتخار را بر زندگی ذلت بار ترجیح میدهند و اینانند پیرو دین خدا و خط سرخ حسین (ع).
همواره کفر را در مقابل اسلام، «قابیل» را در مقابل «هابیل»، «فرعون» را در مقابل «موسی» (ع)، «ابوجهل»ها و «ابوسفیان»ها را در برابر محمد (ص)، شیطان بزرگ آمریکا و صدام مزدور را در برابر امام عزیزمان خمینی (س) قرار داده اند و اسلام همیشه درگیر اینها بوده و همیشه هم پیروز بوده و اینک نیز پیروز خواهد شد و تنها رو سیاهی برای دشمن خواهد ماند. دشمنان همیشگی اسلام و مسلمین و مزدوران آنها باید بدانند که انقلاب اسلامی ما راه رسیدن به رستگاری را در پناه تعلیمات اسلام، فرا روی مستضعفان جهان قرار داده است و امت ما اینک با شفق سرخ خون خویش، طلوع صبح مستضعفان را نوید میدهد و این روح شهادت طلبی امت بزرگ اسلام است، که ایثارگران و فرزندان انقلاب را وا میدارد که همچنان مصممتر به پیکار رهایی بخش ادامه دهند. در پایان عرض کنم: ما رزمندگان اسلام و جان برکفان حسین (ع) و ما پاسداران تحت رهبری و فرماندهی امام امت، دست در دست روحانیت همیشه در صحنه و کلیهی نهادهای انقلاب اسلامی و مجلس محترم شورای اسلامی و دولت انقلابی، به ضد انقلابیون داخلی و خارجی و اربابان امپریالیست و صهیونیست آنان اعلام میکنیم که تا آزادی کربلا و قدس از پای نخواهیم نشست و روز به روز با اتحاد هر چه بیشتر ملتهای مسلمان در راه شکوفایی اسلام به پیش خواهیم رفت؛ همان گونه که انقلاب چهار ساله ما نشان داده است تا زمانی که ولایت و شهادت در میان امت ماست، پیروزی با ماست. «پاسدارم، هرگز نکنم پشت به میدان / گر سر برود، من نروم از سر پیمان». و اینک چند کلمهای با همسر و مادر مهربانم. از این که شما را تنها گذاشتم و رفتم، طلب بخشش می نمایم. آیا میشود در خانه نشست و به مردم گفت شما بروید ما همه هستیم؟ آخر چرا آنها باید بروند و ما بمانیم؟ مگر خون ما از خون آنها رنگینتر است؟ آخر چشم یتیمان به ما دوخته شده است. چه کنم روزگار همین است. باید دلبستگی را برید. باید به بهترین معشوق خود خدا رسید. ای همسرم! از تو میخواهم که در دعاها امام عزیز را فراموش نکنی و نیز پس از شهادتم ناراحت نشوی؛ چون شهادت آرزوی ماست. ای همسرم! هرگز بر مزارم گریه نکن، که باعث شادی دشمن میشود. در پایان به همهی برادران و خواهرانم سلام میرسانم و از یکی یکی آنها طلب بخشش میکنم و دوست دارم که برادرانم اسلحهی من را بردارند و نگذارند زمین بماند. همچنین به تمام فامیلها، آشنایان و دوستان سلام میرسانم و از همهی آنها ـ که بر سر قبرم میآیند ـ طلب بخشش میکنم و از کوچک و بزرگ نیز طلب بخشش میکنم. خداحافظ. دوست دارم این قطعه شعر بر روی سنگ قبرم نوشته شود: «آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟ / فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ / دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشـی / دیوانهی تو هر دو جـهان را چـه کـند؟».
رحیم الهی