نام | محمد حنیفه احمدی |
نام پدر | حسن |
نام مادر | ام لیلا |
محل شهادت | خرمشهر |
بیوگرافی |
احمدی، محمدحنیفه: سوم شهریور ۱۳۴۱، در روستای چاله از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش املیلا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش طاهر نیز به شهادت رسیده است. |
محل تولد | قزوین - چاله | تاریخ تولد | ۱۳۴۱/۰۶/۰۳ |
محل شهادت | خرمشهر | تاریخ شهادت | ۱۳۶۱/۰۲/۲۰ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | دیپلم | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین - چاله |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
متن وصیتنامه شهید محمد حنیفه احمدى
بسم الله الرحمن الرحیم
«ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین»سوره بقره، آیه ۲۵
اول: درود فراوان، به ولیعصر ـ ارواحنا لهالفداـ و نایب بر حقش، حضرت امام خمینى و
ملت شهیدپرور ایران، سلام گرم و خالصانه بر شهیدان گلگون کفن کربلاى حسینى و کربلاى
خونبار خمینى.
ضمن عرض سلام و معذرت خواهى از کلیه خواهران و برادرانى که مىخواهم وقت
شریفتان را بگیرم، سخنانى چند با شما دارم، با شما آیندهسازان جهان اسلام. اول اینکه امام،
آن قلب تپنده اسلام و مسلمین را تنها نگذارید و قلب پرمهرش را نیازارید و این را بدانید که اگر
امام از ما ناراحت باشد، خدا و رسولش از ما ناراحتند؛ ائمه اطهار از ما ناراحتند؛ بطور کلى
اسلام مظلوم از ما ناراحت است. و اگر تمامى اینان از ما ناراحت باشند، ما مرتد بوده و آتش
جهنم و عذاب الهى در انتظار ماست. زیرا او بود که ما را از شکنجه طاغوت نجات داد و او بود
که ابراهیموار بتها را شکست و هم او بود که مانند جد بزرگوارش، حسین(ع) بر یزیدیان
تاخت و باز هم او بود که کفر پیشگان را به زبالهدان کثیف تاریخ و مردابهاى طاغوت پرت کرد.
آرى، نباید امام را تنها گذاشت. از این ناراحت نباشید که فرزندتان به وسیله گلولههاى مزدوران
صدام آمریکایى تکهتکه مىشوند، چون با خون همین عزیزان است که نهال اسلام روز به روز
رشدش بیشتر مىشود. ما باید فریاد بزنیم : اى مزدوران جیرهخوار در ظلمت فرو رفته! بر ما
بتازید اى مزدوران افلقى صفت، قلبهاى ما را نشانه بروید. و اى تانکهاى آمریکایى در دست
صدام! ویران کنید خاک ما را. و اى کفر پیشگان! بامیگها و هواپیماهایتان بر سر ملت ما بمب
بریزید، حق دارید! براى اینکه این ملت، خط و شعارشان «نه شرقى و نه غربى» است. بدانید که
این ملت را خدا تأیید کرده است.
دوم: سخنى که خواستم به سمعتان برسانم، این است که خدا را شکر، ابوالفضل، آن شهید
کربلاى عرب از من راضى شد. براى اینکه تا توانستم از خون مقدسش دفاع کرده و این را
وظیفه شرعى خود دانستم. خدا را شکر، خدا را شکر اسلامى که در بین ما به جوخه اعدام
سپرده شده بود و در واقع به تاریخ اسلام خیانت شده بود، با کوشش و تلاش و دادن شهیدها و
مجروحها و معلولها زیانهاى گذشته جبران گردیده، باید از خداوند طلب آمرزش کنیم.
سوم: سخنى چند با پدر و مادرم: پدر و مادر عزیز و اهل خانواده محترم! براى من گریه
نکنید چون کسى نبود که براى سرورم حسین(ع) مجلس ختمى بگیرد، برایم مجلس ختم
بگیرید براى مظلوم کربلا گریه کنید. از شما تقاضا دارم چون خانواده ابوالفضل احمدى بردبار
و صبور باشید.
چهارم: از برادرانم مىخواهم که حسین(ع) وار امور را بگذرانند.
پنجم: از خواهرانم مىخواهم که زینب(س) وار پیام خون شهیدان را به گوش جهانیان
برسانند.
در پایان از همه مىخواهم امام را تنها نگذاشته و به فرامینش لبیک بگویید. لبیک امام! لبیک
امام! لبیک امام! از کلیه برادران و خواهران عاجزانه تقاضا دارم که اگر من نسبت به کسى
مرتکب خلاف شرعى شدم، مرا ببخشید.
اشهدان لااله الالله واشهدان محمد رسول الله و اشهدان على ولىالله واشهدان خمینى
نایب المهدى.
والسلام
محمد حنیفه احمدى، ۸/۲/۶۱، آبادان