نام | موسی رجبی برزگر |
نام پدر | غلامعلی |
نام مادر | زهرا |
محل شهادت | سلماس |
بیوگرافی |
رجبیبرزگر، موسی: یکم خرداد ۱۳۴۷، در روستای سگزآباد از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش غلامعلی (فوت۱۳۴۸) و مادرش زهرا نام داشت. پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود. بیست و هفتم بهمن ۱۳۶۶، در سلماس بر اثر اصابت سهوی گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | بوئین زهرا - سگزآباد | تاریخ تولد | ۱۳۴۷/۰۳/۰۱ |
محل شهادت | سلماس | تاریخ شهادت | ۱۳۶۶/۱۱/۲۷ |
استان محل شهادت | آذربایجان غربی | شهر محل شهادت | سلماس |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | نامشخص | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئین زهرا - سگز آباد |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، موسی رجبی برزگر:
خواهران و برادران ایمانی! «و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا یشعرون» (بقره/ ۱۵۴) از زمان رسول اکرم(ص) تا زمان ما، دورهای به این صورت -غیر از زمان رسول اکرم(ص) و چند سال دوران خلافت علی(ع)- وجود نداشته و امروز پرچمی که برافراشته شده، به نام اسلام است و سخنی که گفته می شود، تمام آن به حساب اسلام است.
زمانی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، دشمنان از تمام نقاط جهان متحد شدند تا نوکری حلقه به گوش پیدا کنند و او را حمایت نمایند، تا جمهوری اسلامی ایران را یا نابود کرده و یا به تصرف خود درآورد؛ یعنی اصلاً جمهوری اسلامی در دنیا وجود نداشته باشد.
صدام عفلقی -این دشمن قسم خورده اسلام و قرآن- آمادگی خود را نشان داد و از همه جا او را حمایت کردند؛ طوری که با تمام قوا به سرزمین مقدس ما یورش آورد و به هیچ کس -زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودکان خردسال هم- رحم نکرد.
بیش از شش سال است که رزمندگان عزیز اسلام با نثار خون خود برای اسلام، در مقابل این دشمن قسم خورده ایستادگی نموده و دشمن را به التماس وادار کرده اند. من هم بر خود تکلیف شرعی و الهی دانستم که دِینِ خود را به اسلام و قرآن ادا نمایم.
دشمن امروز دم از صلح و مُهلت میزند و ما باید بدانیم که این حربه آخر دشمن است. باید این حربه را از بین ببریم و من، امروز آماده ام که سلاح را به دست گرفته و این صدام عفلقی را -که نماینده ابرقدرت هاست- از بین ببرم؛ اما فعلاً خداوند مصلحت ندانسته به دست من به هلاکت برسد(!)؛ ولی در تضعیف قوا و روحیه وی قدمی بس مثبت برداشته ام و خداوند را شُکر می کنم که مرا توفیق شهادت داد، تا حیات جاودانه را کسب نمایم.
از همه می خواهم اسلحه مرا به دوش گیرند و تا توان و قدرت دارند برای اسلام و قرآن خدمت کنند و تا نابودی دشمنان اسلام و مسلمین، از پای ننشینند.
آرزو داشتم که توفیق زیارت کربلا را پیدا کنم؛ ولی خداوند مصلحت را در این دید که به زیارت خود حسین(ع) و یارانش نایل گردم.
از مادرم -که زحمات زیادی برای من کشیده- تشکر می کنم و از او درخواست می کنم مرا حلال کند.
از خواهران و برادرانم می خواهم که چنان چه از من رنجشی دیده اند، مرا حلال نمایند.
دو سال نماز و روزه قضا دارم، که -ان شاء الله- در صورت امکان برایم بجا آوردید و مرا در کنار قبور شهدا به خاک سپارید.
مادر! از تو می خواهم در عزایم زیاد گریه نکنی و زینبوار صبر و استقامت پیشه کنی؛ زیرا زینب(س) نیز در کربلا فرزند خود را از دست داد و هیچ بی طاقتی ننمود و من هم قول می دهم در روز قیامت شفاعت تو را بنمایم.
از همه خواهران و برادران ایمانی درخواست می کنم، صدام و یارانش را مُهلت نفس کشیدن ندهند و با تمام قدرت و توان بر آنان هجوم برند و او را از صفحه روزگار نابود سازند، تا دیگر هیچ دشمنی طمع به خاک مقدس جمهوری اسلامی پیدا نکند.
در خاتمه از برادرم می خواهم که از مادرم خوب مواظبت نماید.۱ (۱۳۱۸۶۳۵)