در حال دریافت تصویر  ...
نام منصور قدیری
نام پدر اصغر
نام مادر بلقیس
محل شهادت شلمچه

بیوگرافی
قدیری، منصور: دهم فروردین ۱۳۴۶، در روستای نیکوئیه از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش اصغر، سنگکار بود و مادرش بلقیس (فوت۱۳۵۰) نام داشت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم تیر ۱۳۶۱، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.

محل تولد تاکستان - نیکوئیه تاریخ تولد ۱۳۴۶/۰۱/۱۰
محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۴/۲۸
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم راهنمائی رشته -
عملیات رمضان سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
وصایا
شهید، منصور قدیری: ما شیشه ایم و باک نداریم از شکست/ شیشه هر آنچه می شکند تیزتر شود آری! ما همانند شیشه هستیم که از شکست باکی نداریم؛ چون هر قدر ریزتر شویم، تیزتر می شویم و به قلب دشمن فرو می رویم و قلب تاریک شان را از هم می دَریم. هر چه از ما بکُشند، ما مصمم تر و مقاوم تر می شویم و به ایمان و اعتقادمان «فی سبیل الله» افزوده می شود. با سلام به حضور رهبر عظیم الشأن انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و با درود بر دسته گل های پرپر شده ی کربلای ایران زمین که با خون خود راه انقلاب را هموارتر کردند. انگیزه ی جبهه رفتنم؛ وقتی داستان امام حسین(ع) را برای مان می گویند و آن لحظات تنهایی امام حسین(ع) -این رهبر آزادگان- را برای مان تشریح می کنند، می گوییم کاش در آنجا بودیم و امام را یاری م یکردیم. اکنون من برای اینکه بتوانم به ندایِ «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» خمینی عزیز لبیک بگویم -به طور داوطلبانه و با آگاهی کامل به اسلام و خصوصاً اینکه بتوانم یکی از بزرگ ترین وظایف خود را در قبال این انقلاب و پیشگاه خداوند متعال و برابر خون شهیدان انجام دهم- به طرف جبهه های حق علیه باطل شتافتم تا بتوانم در این جهاد شرکت جویم. اجر جهاد نزد خداوند، مُستتر در کلمه و واژه ی زیبای «شهادت» است که خداوند نصیب بهترین و متقی ترین بندگان خود می کند. اما پدر، مادر و برادر عزیزم! از روی شما شرم و خجالت دارم؛ چون شما به نظر من زحمت کش ترین و مهربان ترین پدر و مادر روی زمین هستید و من نتوانستم -ساعتی از زحماتی که برایم کشیدید- جبران کنم؛ اما حدیثی است که می گوید: «هر شهیدی می تواند هفتاد نفر را در روز معاد شفاعت کند.» ای پدر و مادر! اگر شما برادرم را بزرگ کنید و او را به جایی برسانید و بگذارید او درسش را دنبال کند و در فکر زندگی او باشید و آسایش او را فراهم کنید، به اجر بزرگی خواهید رسید؛ چون اگر من شهید شوم و لیاقت شهید شدن را پیدا کنم و خداوند چنین توفیقی به من بدهد (همان طوری که در بالا گفتم که هر شهید هفتاد نفر را شفاعت می کند) و شما هم کارهای بالا را انجام دهید، جزو اولین نفرات خواهید بود که شفاعت شما را -در درگاه خدای متعال- خواهم کرد و اجر دنیوی شما را از نمونه ترین پدر و مادر عالم خواستارم؛ یعنی، پدر! اجر شما با علی(ع) و مادر! اجر تو با فاطمه زهرا(س). ...و از شما پدر، مادر، دوستان، آشنایان و فامیل ها خواستارم زینب وار و سجادوار زندگی کنید و راهم را ادامه دهید....و ای برادر عزیزم! دَرسَت را ادامه بده که بهترین همدم تو خواهد بود و افتخار کن که برادرت جزو شهیدان اسلام به حساب خواهد آمد و تو باید راهم را ادامه دهی و پاسدار خون من و دیگر شهیدان باشی. در شهادت من شیرینی پخش و خانه را چراغانی کنید و به جای شب غریب، عروسی بگیرید و اشک شوق و نشاط بریزید و افتخار کنید که فرزندتان همیشه در زندگی می خواسته علی اکبر وار زندگی کند. از لحاظ مادیات چیزی ندارم و اگر چیزی به من تعلق داشت، یک سوم آن را به حساب امام بریزید و باقی را برای برادرم و راحتی زندگی او خرج کنید. دوستان، آشنایان و بستگان! راهم را ادامه دهید که من شاهد بر اعمال شما هستم و ای پدر و مادر! نماز را رها نکنید و در نمازجمعه ها شرکت جویید و به فکر آخرت هم باشید؛ زیرا این دنیا گذرگاهی است که انسان باید بگذرد و در آن، خود را سرگردان نکند. این دنیا ظاهرش زیبا است؛ اما باطنش زهرآلود؛ کاری کنید که به این زهر خود را آلوده نکنید! ...و چه لحظه ی شیرینی است آن هنگام که در راه خدا به خون خود می غلطم و به شهادت می رسم و شما را می بینم که به جای گریه بر من می خندید و به جای سوگواری بر من عروسی می گیرید.۱ (۱۵۸۷۱۱۲) منصور قدیری ۱۶/۰۳/۱۳۶۱