در حال دریافت تصویر  ...
نام نظام علی حاجی محمدی
نام پدر یدالله
نام مادر صنوبر
محل شهادت قلاویزان

بیوگرافی
حاجی‌محمدی، نظامعلی: چهارم اردیبهشت ۱۳۴۵، در روستای قرمزآباد از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش یدالله، کشاورزی می‌کرد و مادرش صنوبر(فوت۱۳۵۲) نام داشت. خواندن و نوشتن نمی‌دانست. کارگر و کشاورز بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین ۱۳۶۷، در قلاویزان توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.

محل تولد تاکستان - قرمز آباد تاریخ تولد ۱۳۴۵/۰۲/۰۴
محل شهادت قلاویزان تاریخ شهادت ۱۳۶۷/۰۱/۲۱
استان محل شهادت ایلام شهر محل شهادت مهران
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۰ تعداد دختر ۲
تحصیلات - رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - تاکستان - قرمز آباد


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، نظامعلى حاجی محمدى: این دنیا، زودگذر، ناپایدار و فانى است و ما به دنیاى بى‏ وفایى قدم گذاشته ‏ایم. رفتن به بهشت، شرط و شروطی دارد؛ براى رفتن به بهشت، انسان در هر برهه، امتحان مى ‏شود و اگر از این امتحان‏ ها سربلند بیرون بیاید، بهشت نصیب او مى ‏شود. البته این آزمایش‏ ها چیزى جز انجام فرایض دینى، دورى از گناه و معصیت، خوش رفتارى با انسانها و... نیست. از همه مى ‏خواهم که مرا حلال کنند و اگر بدى، حرف زشتى و یا عمل ناروایى از من دیده‏ اند و یا به طریقى موجب ناراحتى آنها شده ‏ام، مرا ببخشند و حلالم کنند. از خانواده ی عزیزم مى‏ خواهم که در شهادتم، صبر و استقامت پیشه کنند. مادرم! اگر من مجروح و یا معلول شدم و یا اگر به شهادت رسیدم، اسراى کربلاى امام حسین(ع) را به یاد آورید؛ چرا که اگر شما، داغ یک فرزند را دیده ‏اید، حضرت زینب(س) داغ مادرش فاطمه زهرا (س) در لاى در و دیوار، پدرش را با فرق شکافته در محراب مسجد و برادرش را در حال مرگ دید و پس از اسارت نیز رنج بسیارى کشید. آرى! شما باید راه حضرت زینب(س) را در پیش بگیرید و به خدا توکل کنید؛ چون بهترین راه، همین است. پس مادرم! شیر پاکت را حلالم کن. ...و اما شما اى پدرم! هر بدى که از من دیده ‏اید، مرا ببخشید و حلالم کنید و به یاد داشته باشید، که باید تقوا و صبر نوح(ع) را پیشه ی خود سازید. خواهرم! مرا حلال کن و ببخش. حجابت را حفظ کن؛ چون حجاب تو از اسلحه ی من بُرنده ‏تر و هم محکم تر است. به خواهر و برادر کوچکم بگویید: «نظام، پیش خدا رفته است!» عزیزانم، شما باید افتخار کنید و سربلند باشید؛ زیرا من قدم به راهى گذاشته‏ ام که در آن راه، حسین بن على(ع)، سید جوادی ها و قندی ها جان خود را فدا کرده اند. من خدا را شکر مى‏ کنم که در کشور ایران و در خانواده‏ اى اسلامى و پیرو شیعه ی دوازده امامى و در زمانى زندگى مى‏ کنم که رهبرى چون امام خمینى، موسی زمان، درهم کوبنده ی ستمگران و بت شکن عصر حکومت مى ‏کند. خدا را شکر مى‏ کنم از اینکه به من توفیق داد تا با برادران مؤمن و خوب در جبهه حاضر شوم و با نثار خون خود، شاید بتوانم، کارى در راه خدا انجام دهم. نفرین ابدى بر من که اگر در جبهه ی جنگ سستى از خود نشان بدهم و یا حتى براى لحظه ‏اى، مکث کنم و پایم بلرزد. من به خدا توکل مى‏ کنم و از او کمک مى ‏خواهم؛ چرا که او بخشنده و مهربان است. من راضى نیستم و دوست ندارم، کسى بگوید: «نظام، جوان بود؛ حیف شد!» چون من در راهى قدم گذاشته ‏ام که راه شهیدان است. راهى که ما لیاقت پیدا کردیم که پا در جاى پاى آنها بگذاریم. در پایان، خانواده ی عزیزم، همسرم و همه ی شما را، به خداى بزرگ مى‏ سپارم. ۱ (۱۲۱۲۷۱۰) نظامعلى حاجی محمدى ۱۵/۵/۶۶