در حال دریافت تصویر  ...
نام حکم علی محمدی
نام پدر مقصود
نام مادر تبرک
محل شهادت شلمچه

بیوگرافی
محمدی، حکمعلی: نهم شهریور ۱۳۳۹، در روستای هشترود از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش مقصود، تعمیرکار چراغ و سماور بود و مادرش تبرک نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. کارگری می‌کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر قزوین به خاک سپرده شد.

محل تولد آبیک - هشترود تاریخ تولد ۱۳۳۹/۰۶/۰۹
محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۰۱/۲۲
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات اول راهنمائی رشته -
عملیات سال تفحص 1374
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، حکم علی محمدی: پدر جان و برادر مهربان! شاید دیگر هرگز فرصتى پیش نیاید تا یکدیگر را ببینیم و با هم صحبت کنیم. شاید این روزها، روزهاى پایان عُمر سراسر گناه من باشد. شاید خداى متعال با خونم گناهانم را بشوید، که البته اگر شایستگى ‏اش را داشته باشم؛ ولی از شما مى‏ خواهم براى همه ی مسلمانان و سربازان اسلام دعا کنید تا موفق و پیروز باشند. براى من هم دعا کنید و از خدا بخواهید تا مرا به آن درجه از اخلاص، تقوا و ایثار برساند که لیاقت و شایستگى شهادت در راهش را بیابم و جان ناقابلم را -بى‏ هیچ گونه تردیدى- تقدیمش کنم؛ شاید بدین وسیله مورد عفو و رحمتش قرار گیرم. پدر جان و برادر مهربان! اگر لطف خدا شامل حالم شد و شهید شدم، به همه ی دوستان و آشنایان بگویید که هر چند نمى ‏توانم ادعا کنم که خالصِ خالص بوده ‏ام، امّا همیشه هدفم خدمت به اسلام و به اجرا درآمدن قوانین نجات بخش آن بوده است. به همه ی اقوام و خویشان بگو که از دیدگاه من اسلام تنها راه سعادت انسان ها است. به آنها بگو که هدف منتحقق آرمان هاى مقدس جمهورى اسلامى ایران بوده است. هدف من تحکیم خط امام عزیزمان بوده است. خداوندا! این بنده ی گناه‏ کار و ضعیف را مورد رحمت بى‏ کران خود قرار بده. همه ی وجودم دست نیاز شده به سوى تو؛ اى رحمان و اى رحیم! العفو؛ اى صاحب رحمت واسعه و اى خداى کریم!... العفو، العفو، العفو... پدر جان! با اجازه ی شما و به خاطر اسلام، میهن و رضاى خداوند متعال و به خاطر قرآن و میهن جمهورى اسلامى ایران و با عشق و علاقه، به جبهه ی نبرد حق علیه باطل اعزام شدم و اگر شهادت نصیبم شد، ناراحت نشو و گریه نکن؛ بلکه افتخار نما! پدر جان، برادران عزیز و خواهران مهربان! دنیا هم چون اَبر -به خوشى و ناخوشى- مى‏ گذرد؛ همَّت نمایید و آنچه را که رضاى خدا، امام زمان(عج) و مسلمین باشد، انجام دهید و برای این حقیر هم دعا کنید، تا خداوند مرا به آن درجه از اخلاص، تقوا و ایثار برساند که لیاقت شرف حضور پیدا نمایم. ...و این پیام را به مردم برسانید که بنده خودم این راه را انتخاب کردم و به نظرم در جهان بهترین راه است. در این کار (جهاد) هیچ اجبار و اصرارى در کار نبود و هیچ یک از عوامل دنیا باعث نشد تا براى فرار از آنها به جبهه بروم؛ بلکه آزادانه راه پیامبران، امامان و ائمه اطهار را انتخاب کردم. (۱۶۷۴۴۴۱) جان نثار اسلام و قرآن؛ حکم على محمدى ۱/۱۲/۱۳۶۵ روز جمعه؛ ساعت ۲۰/۱۲ دقیقه