در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر اکراد چگینی
نام پدر عزت الله
نام مادر رقیه
محل شهادت ام الرصاص

بیوگرافی
اکرادچگینی، علی‌اکبر: یکم مهر ۱۳۴۳، در شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش عزت‌الله (فوت۱۳۶۰) و مادرش رقیه (فوت۱۳۶۵) نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی در رشته الهیات و معارف اسلامی و معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۵پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

محل تولد بوئین زهرا تاریخ تولد ۱۳۴۳/۰۷/۰۱
محل شهادت ام الرصاص تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۰۴
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دانشجو ی کاردانی رشته دینی وعربی
عملیات سال تفحص 1375
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - بوئین زهرا


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، على‏اکبر اکراد‎چگینى: خدایا! تویى مولاى من؛ تویى آقاى من؛ تویى سرور و سالار من؛ تویى نیرو دهنده‎ی من و تویى گیرنده‎ی توانایی‎ام. خدایا! هر آنچه در هستى هست، تویى. خدایا! چیزى جز وجود مقدس تو در جهان هستى وجود ندارد؛ هر چه هست جلوه‏ اى است، از جمال زیبایت. پس مَنى وجود ندارد؛ هر چه هست، تویى. اى معبود من! تو پاک و منزه از هر عیب و نقصى و مُبرایى از هر اشتباه و لغزشى؛ پس خدایا! مرا بپذیر به درگاهت؛ چرا که هشدارم دادى که مبادا پیرو هوا و هوس‎هاى شیطانى باشم، ولى پیروى نکردم و شیطان فریبم داد و روحم -که پاک و منزه بود- در زیر گناه و معصیت‏ ها هم‎چون دوده ‏اى که بر روى سفیدى بنشیند و سفیدى راه تو را بپوشاند، پوشیده مانده و هم‎چون زندانى در قفس خواهش‎هاى مادى و نفسانى زندانى شده است. خدایا! حال به درگاهت استغفار مى ‏نمایم؛ «استغفرالله ربى و اتوب الیه» و از کارهاى زشتى که در گذشته کرده ‏ام و به نفس خود ستم کرده‎ام، پشیمانم. خدایا! على(ع) با آن شُکوه و عظمت و با آن پاکى -که زاهد شب بود و هم‎چون شیر در روز مى ‏خروشید- به درگاهت استغفار و طلب عفو و بخشش مى‏ کرد؛ من که بنده‎ی گنه‎کار و معصیت‏ کار تواَم؛ من که رو سیاه و شرمنده ‏ام! خدایا! ببخش مرا؛ خدایا! مى‏ دانم که تو رحمان و رحیمى؛ ولى خودم خجالت مى‏ کشم و خیال مى‏ کنم به خاطر سنگینى گناه و معصیتم و... پروردگارا! من کسى را جز تو ندارم. اى غیاث‏ المستغیثین! تو را به حق فاطمه ‏زهرا(س)، تو را به سیدالشهدا(ع) ، گناهانم را ببخش و مرا بیامرز. ...و اما چند کلمه‏ اى هم با مادر عزیز و مهربانم: مادر مهربانم! مى‏ دانم که من جگرگوشه‎ی تو بودم؛ بلکه بالاتر، بگویم پاره‎ی قلبت بودم و تنها فرزند ذکورت بودم؛ ولی از تو جدا و راهى دانشگاه عشق شدم. دانشگاهى که تمام دانشجویانش عاشق و تحصیلاتشان تقوى و ایمان و کلاس‎هایشان بیابان‎ها و کوه‎ها و سنگرهاست و قلم و کاغذشان خون گرم‎شان و تُربت زمین‎هاى غرب و جنوب است و مدرک تحصیلى در این دانشگاه، شهادت فى ‏سبیل‏ الله است، که امیدوارم اگر لیاقت یافتم، این مدرک نصیب این بنده‎ی عاصى نیز بشود. مادر عزیز! در فراق من ناراحت و نگران نباش و صبور و شکیبا باش و اگر ناراحت و غم‎ناک شدى، به حال اسیرى زینب کبرى(س) باش که زجرها و شکنجه‏ ها و ناراحتى‏ ها کشید. مادر عزیزم! نمى‏ گویم گریه نکن، گریه بکن؛ ولى از یاد نبر که امام حسین(ع) با لب تشنه سرش را از تن خدا کردند. دختران نازدانه‏ اش را سیلى زدند و خیمه ‏هایش را آتش زدند و خانواده ‏اش را به اسارت بردند و چه جنایت‎ها که یزیدیان نکردند. اگر خواستى در داغ من گریه کنى، براى مظلومیت امام حسین(ع)، اهل بیت طاهرین و تمامى ائمه اطهار(ع) گریه کن؛ چرا که همه‎ی آنها مظلومانه و غریبانه به شهادت رسیدند. مادر مهربان! نسبت به اسلام و انقلاب و امام، ثابت‎قدم و همیشه مشغول عبادت خداوند بخشنده مهربان باش. مبادا در دلت ذره ‏اى لغزش و خطا باشد؛ چرا که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‎ام. خواهر مهربانم! تو نیز هم‎چون دیگر خواهران محجوب، در حفظ حجابت کوشا باش و تقوى پیشه‎ی خود کن. صبور و مقاوم باش. ...و اما در آخر، نکته ‏اى هم به دانش‏ آموزان عزیز، این امیدان آینده‎ی انقلاب اسلامى دارم: عزیزانم! اگر چه حقیر نتوانستم در حضور شما باشم، چرا که مسأله‎ی جنگ و جهاد مهم‎تر بود؛ لذا شما در سنگر مدارس و کلاس، مشغول تحصیل علم همراه با ایمان باشید و سعى کنید با علم، به یقین برسید و گوش به گفته‏ هاى معلمان و دبیران دلسوز و علاقه‎مند داشته باشید. چرا که آنها مشفق و دلسوز شما هستند و امیدوارم که معلمین و دبیران گرامى و عزیز، سنگردار و خدمتگزار بچه‏ هاى معصوم ملت مظلوم و مسلمان باشند. در آخر، از همه‎ی کسانى که حقى بر گردن من دارند، طلب حلالیت و بخشش مى ‏نمایم.۱ (۱۰۶۶۸۳۴) على ‏اکبر اکراد چگینى
دست نوشته ها
خدایا! هر آنچه در هستی هست تویی و چیزی جز وجود مقدس تو در جهان هستی وجود ندارد، هر چه هست تویی، ای معبود من، تو از هر عیب و نقصی پاک و منزه‌ای و از هر اشتباه و لغزشی مبرائی، پس بار خدایا مرا به درگاهت بپذیر، چرا که من هم جلوه‌ای از تو هستم، اگر چه معصیت کارم و روسیاه. خدایا! اگر چه هشدارم دادی که مبادا پیرو هوا و هوسهای شیطانی باشم، ولی پیروی کردم و شیطان فریبم داد و روح پاک و منزهم در زیر گناهها و معصیتها، همچون دوده‌ای که بر روی سفیدی بنشیند و سفیدی آن را بپوشاند، پوشیده مانده و همچون زندانی در قفس خواهشهای مادی و نفسانی زندانی شده است. خدایا! حال به درگاهت استغفار می نمایم و از کارهای زشتی که در گذشته کرده و به نفس خود ستم کرده ام پشیمانم. خدایا! علی(ع) با آن شکوه و عظمت و پاکی که همچون شیر در روز می‌خروشید، زاهد شب بود و به درگاهت استغفار و طلب عفو و بخشش می‌کرد، چه رسد به من که بنده گناهکار و معصیت کار توام، من که روسیه و شرمنده‌ام. خدایا! ببخش مرا، می‌دانم تو رحمان و رحیمی، پروردگارا! من جز تو کسی را ندارم، ای غیاث المستغیثین، تو را به حق فاطمه زهرا، تو را به حق سیدالشهدا قسمت می‌دهم که از گناهانم درگذر. شهید، علی‌اکبر اکراد چگینی


کلام شهید علی اکبر اکراد چگینی
Loading the player ...