در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود نصیری
نام پدر حاجی بابا
نام مادر رقیه
محل شهادت جزیره مجنون

بیوگرافی
نصیری، محمود: ششم فروردین ۱۳۴۳، در روستای خوزنین، از توابع شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش حاجی‌بابا، کشاورزی می‌کرد و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند. طلبه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن و کتف، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد بوئین زهرا - خوزنین تاریخ تولد ۱۳۴۳/۰۱/۰۶
محل شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۱
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سطح1ـاتمام لمعتین رشته حوزوی
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - بوئین زهرا - خوزنین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، محمود نصیری: سلام به دلیرمردان خفته در خاک و شهیدان گمنام، از صدر اسلام تا زمان حاضر؛ سلام به آن گلگون کَفنان تاریخ اسلام که مظلوم ترین خلق روی زمین هستند و سلام به امت اسلامی ایران و به خصوص -نور چشم شان- خانواده ی شهدا و جانبازان و مهم تر از همه درود و سلام و تَحیَّت بر امام عزیزمان که ما را -در دنیا و آخرت- سرافراز نمود. پدران، مادران، برادران و خواهران! «الدنیا مزرعه الاخره»؛ دنیا کشتزار و محل کاشت آخرت است. این قدر به فکر دنیا نباشیم و قدری هم به فکر آخرت باشیم و به این فکر کنیم که چقدر کارهای مان برای رضای خدا بوده و این کاری که برای خدا انجام دادیم تا چه حد مخلصانه یا چقدر همراه با ریا و خودنمایی بوده است؟ حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»؛ به حساب خود برسید قبل از آنکه به حساب شما برسند؛ پس این قدر نگویید انقلاب برای ما چه کرد!! شما همیشه خود را بدهکار انقلاب بدانید؛ نه طلبکار! به این فکر کنید که برای انقلاب چه کردید و چقدر برای حرمت خون شهدا ارزش قایل شُدید و به آن بها دادید. راضی نیستم احدی اگر کوچک ترین بدبینی و سوءظن نسبت به انقلاب، امام عزیز و این جنگ دارد، در تشییع جنازه و مراسم ختم من شرکت کند. دوست دارم بعد از شهادتم، برادرانم آنچه را نسبت به انقلاب و جنگ از دستشان بر می آید دریغ نکنند و به جبهه بروند و راه سرخ شهدا را ادامه دهند. من چطور می توانم خون شهدا را در کربلای ایران و چهره ی نورانی، یزدانی و خاک آلود رزمندگان مخلص را ببینم و بی تفاوت باشم؟ چطور می توانتم بانگ رهبرمان را در جماران بشنوم و گوشِ جان را ببندم و نسبت به آن بی رغبت و بی میل باشم؟ این به نظر من، نهایتِ بی غیرتی است! تقریباً همه ی کشورها و ابرجنایتکاران از رژیم کثیف عراق -که از نام بُردنش متنفرم- پشتیبانی می کنند و امام فقط ما را دارد و از ما یاری می خواهد. من، خود را از زمانی که شناختم، اولین و آخرین آرزویم شهادت در راه خدا بود، که –الحمدلله- نصیبم خواهد شد؛ خدا را صدهزار مرتبه شُکر می گویم. پدران و مادران، برادران و خواهران! بیایید گوش دل مان را باز کنیم و نسبت به همه ی مسایل قضاوت کنیم. می خواهید بدانید چرا این هایی که پُشت جبهه هستند و اصلاً روی جبهه را ندیدند، بیشتر نِقْ می زنند و بیشترین افراد ناراضی در بین این ها هستند؟ چون آنان فقط مادیات و منافع خودشان را در نظر گرفتند و معنویت را ندیدند، خدا را نشناختند، لذت عبادت را نچشیدند و تقوای الهی را رعایت نکردند؛ لذا همین که خوراک شان کم شود، داد می زنند و سنگ اسلام را هم به سینه می کوبند، در حالی که از اسلام واقعی خبری ندارند و خدا این ها را کر، کور و لال قرار داده است. برادران، خواهران، دوستان و همه ی اهل محل! هر قدر بَدی، اذیّت و آزار کردم و سوءظن داشتم یا تهمت زَدم و غیبت شما را کردم، بنده را به بزرگی و بلند همتی خودتان ببخشید و مورد لطف خود قرار دهید. (۱۷۸۴۹۷۳) محمود نصیری ۲۸/۰۷/۱۳۶۳