در حال دریافت تصویر  ...
نام فضایل باقری چیزه
نام پدر اسماعیل
نام مادر عادله
محل شهادت جزیره مجنون

بیوگرافی
باقری‌چیزه، فضائل: دوم فروردین ۱۳۴۳، در روستای خره از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش اسماعیل (فوت۱۳۶۰) و مادرش عادله نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش دوازده سال در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای شهر زادگاهش به خاک سپرده شد.

محل تولد قزوین - خره-بخش طارم سفلی تاریخ تولد ۱۳۴۳/۰۱/۰۲
محل شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۰۷
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دیپلم رشته ریاضی
عملیات سال تفحص 1375
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، فضایل باقری‎چیزه: خدایا! شاهد و گواه باش که این بنده ی ضعیف، ذلیل، کوچک، مسکین و مستکین از مخلوقات تو، به وجود اقدست و هم‎چنین به یگانگی‎ات شهادت می دهد و هیچگونه شریکی در ذات و صفات و افعال و پرستش حضرت باری تعالی قرار نداده و نخواهد داد؛ ان شاء الله. ...و این بنده، گواهی می دهم بر این که: ۱۲۴ هزار پیامبر از جانب تو و به منظور دعوت و هدایت بشریت به سوی تکامل و یگانه شدن فرستاده شده‎اند، که اولین آنها، حضرت آدم البشر(ع) و آخرین آنها، خاتم الانبیا یعنی، حضرت ختمی مرتبت، محمد بن عبدالله (ص) و آیین او دین مبین اسلام -که همان دین خداست- می باشد؛ «ان الدین عندالله الاسلام» (آل عمران/۱۹) و او از جانب خداوند متعال، قوانین، احکام و دستورات کامل آورد که این دستورات در کتاب آسمانی و الهی او، یعنی قرآن مجید ثبت و ضبط است، که امروزه کتاب آسمانی او راهگشای پیروان مکتب اوست و قوانین زندگی روزمره در آن کتاب مبین آمده است، که باید آیات آن به توسط سنت و عترت پیامبر، تفسیر و توجیه گردیده و مسایل، شرایط و اوضاع کنونی با آن تطبیق داده شود، تا در جامعه مورد استفاده واقع گردد. پیامبر بزرگ اسلام، برای حفظ اسلام و ثابت‎کردن این جمله ی مبارکش که فرمود: «اسلام برتر از هر مکتب و قدرتی است و هیچ مکتب و قدرتی نمی تواند بر آن غلبه کند»؛ تا پای جان ایثارگری و مقاومت کرد و چه شکنجه‎های روحی دید و در جنگ «اُحد» دندان مبارکش شکست و پیشانی مبارکش زخمی شد و به دام افتاد. برداشت ما از این مسأله این است که هر گاه اسلام در خطر واقع شد، باید برای اسلام فداکاری و ایثارگری کرد؛ چرا که قرآن می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» (احزاب/۲۱)؛ پس اگر او اسوه ی حسنه و الگو برای ماست، ما هم باید از این رفتار پیامبر گرامی اسلام درس جنگ و جهاد و دفاع از اسلام را یاد بگیریم و همانند او برای اسلام ایثارگری کنیم و هم‎چنین بنا به پیروی از این آیهی مبارکه که می فرماید: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» (نسا/۵۹)؛ اطاعت از اوامر رسول خدا ۲، اطاعت از اوامر پروردگار است و نافرمانی از امر او هم، نافرمانی از امر پروردگار می باشد و لذا، موجب خروج از خط اسلام می شود. ...و گواهی می دهم بر این که: پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، مردم بی سرپرست نمانده، بلکه با انتخاب امام علی(ع) توسط رسول گرامی اسلام در حجه الوداع، ایشان مسأله ی ولایت را برای همیشه امضا فرمودند و البته ناگفته نماند که در آن زمان هم، دشمنان سعی کردند مسأله ی ولایت را -که عالی ترین درجهی آن امامت است- از دست صاحبان اصلی آن خارج کرده، به ولای شیطانی تبدیل کنند؛ ولی خداوند متعال مسلمین را یاری کرد و پیامبر گرامی دست مبارک مولا علی(ع) را گرفته و بالا بُردند و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولا» که با این مسأله و دوراندیشی، پیامبر دست و پای شیخین را -به حول و قوه الهی- تا حدودی بستند و بالاخره مقام شامخ امامت به دست صاحبان اصلی آن افتاد، که دوازده معصومند. البته قرآن کریم هم امامت علی(ع) را امضا کرده است، که در آیه‎ای مبارکه آمده است: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» (مائده/۵۵)؛ ولایت از آن خدا و پیامبر و کسی است که در حال نماز و در هنگام رکوع، زکات می دهد. (همه میدانند که فقط امیرالمؤمنین علی(ع) بود که در حال رکوع زکات دادند.) برای آخرین امام، حضرت بقیه الله الاعظم، امام مهدی موعود (عج)، دو غیبت محسوب شده، که امید است این پرده و حجاب -که بنا به دلایلی بین او و ما کشیده شده است- دریده شود و این آخرین ذخیره ی الهی از غیبت کبری تلألؤ تابناک خود را بر این امت خفته در ظلمت، بتابد و با تابش خود، جامعه را به نور تبدیل سازد. عقیده ی بنده در مورد امامت این است: اگر امامت نبود، اسلام نبود؛ به دلیل این که امامت، استمرار حرکت انبیاست و امامت، عالی ترین درجه ی ولایت است و این مقام را پس از طی مراحل بسیار سخت، می شود به دست آورد و حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر خدا بود؛ ولی پس از آن که خداوند متعال، ایشان را طبق آیه ی مبارکه «لیبلوکم ایکم احسن عملاً» تحت آزمایش قرار داد و او وقتی که از آزمایش، پیروز بیرون آمد، خداوند مقام امامت را به او داد و فرموند: «انی جاعلک للناس اماماً» (بقره/۱۲۴) ما باید، دنباله‎رو راه این امامان معصوم و پاک باشیم و فرمان‎های آنها را با جان و دل بپذیریم؛ چرا که ایشان هیچ موقع اشتباه نمی کنند و خودشان هدایت شده هستند: «و هم مهتدون» و کسانی که امام زمان خودشان را نشناسند و بمیرند، به مرگ جاهلیت مرده اند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه». پس وظیفه ی ما نسبت به امام وقت این است که او را بشناسیم تا به مرگ جاهلیت از دنیا نرویم و به عذاب الیم الهی دچار نشویم. البته این نکته را باید متذکر شوم که در زمان غیبت حضرت بقیه الله الاعظم (عج) حکومت را فقهای جامع الشرایط به دست می گیرند و وظیفه ی امامت را به نیابت از حضرت مهدی موعود (عج)، عینیت می بخشند. بر اساس حدیث مبارک «من کان من الفقهاء صائنا لنفسه و حافظاً لدینه و مخالفاً علی هویه و مطیعاً لامر مولا فللعوام ان یقلدوه»، امروز نمونه ی بسیار بارز این حدیث مبارک، حضرت امام خمینی -حفظه الله- ولی امر و ولی فقیه زمان است، که نیابت امامت به دست اوست و امید است که این حکومت اسلامی را با مزیتی بالاتر و با کیفیتی پرثمرتر، تحویل حضرت حجت بن الحسن -روحی و ارواحنا له الفداه- بدهد و نیز اطاعت نکردن و انکار ولایت فقیه، موجب خروج از جرگه اسلام است؛ پس، هشدارمان باد که دشمنان او در کمینند و هر لحظه می خواهند تیری را در کمان گذاشته و به سوی جندالله -که پیرو اویند- رها ساخته، آنها را از پای درآورند. وقتی که امام عزیزتر از جان‎مان می فرماید: «جنگ در اولویت قرار دارد»؛ پس باید ما هم گوش به زنگ باشیم و ببینیم که جنگ به چه چیز احتیاح دارد، تا آن نیاز را بر طرف سازیم. اگر جبهه نیاز به نیرو دارد، با شعار «لبیک یا خمینی» ، اعلام آمادگی کرده و جبهه ها را پُر سازیم و اگر احتیاج به لوازم مختلف دارد، آنها را هم تأمین کنیم؛ چرا که امروز جنگ سرنوشت ساز شده است و غفلت ما، با نابودی ما مساوی است؛ چون که جنگ یک نعمت و یک موهبت الهی است و کفر نعمت، نعمت را زایل می کند و ما باید این نعمت را قدرشناس باشیم و آن را خوب بشناسیم و عوامل پیروزی آن را هم بشناسیم، تا این عوامل را هر چه محکمتر بسازیم. عوامل پیروزی انقلاب، چند مورد مهم می باشد: ۱ـ ایمان به یگانگی و بینیازی خدا و به قدرت لایزال و یاری او. ۲ـ رهبری الهی حضرت امام خمینی. ۳ـ وحدت و یکپارچگی امت، بر محور هدایت های پیامبرگونه ی حضرت امام خمینی ، که مسلماً محوری که او دعوت کرده و می کند و خواهد کرد، همان توحید و یگانگی و عبودیت در مقابل خداست. همان طور که عرض کردم از دلایل مهم پیروزی، رهبری پیامبرگونه ی حضرت امام می باشد؛ ولی باید این را هم دانست که ما باید امام زمان خودمان را بشناسیم و از او اطاعت کنیم، تا ان شاء الله به مرگ جاهلیت نمی ریم و بدانیم که نافرمانی از دستورات ولی فقیه زمان، موجب خروج از جرگه ی اسلام خواهد شد؛ چرا که در حدیثی رسول گرامی اسلام این مسأله را روشن کرده است. وقتی که «جابر بن حیّان» از ایشان سؤال می کنند که منظور از آیه ی «اولی الامر منکم» چیست؟ فرمودند: «منظور این است که بعد از رحلت من، علی(ع)و یازده فرزندش، امامت را به دست می گیرند که آخرین آنها حضرت مهدی (عج ) است و برای ایشان دو غیبت وجود دارد: «غیبت صغری» و «غیبت کبری». بعد فرمودند: «در زمان غیبت کبری، فرامین خدا توسط جانشینان او بر روی زمین جاری می شود و آنان ولایت را در دست می گیرند که باید از آنها هم اطاعت کنید.» نکند -خدای نکرده- به خاطر نافرمانی از امر حضرت امام، مورد قهر و غضب الهی قرار بگیریم. وجود این امام عزیز در بین شما، یکی از الطاف عطیه و فیوضات مفضله ی بسیار بزرگ خداوند قادر و سبحان و فیاض است و خود نیز واسطه ی فیضی است از طرف حضرت منان؛ چرا که حافظ نماز و روزه و به طور کلی قوانین اسلام، همانا «ولایت» است. اگر قیام حسین بن علی(ع) نبود، امروز نه از نماز و نه از جهاد و نه از روزه و نه از حج و به طور کلی از آیین و مقدسات اسلام، نامی نمانده بود. حسین بن علی(ع) با خون سرخش نهال های کاشته شده ی اسلام را آبیاری کردند و از آنها یاری طلبیدند و امروز هم فریاد رسای حضرتش به گوش می رسد که فرمود: «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» چرا که امام خمینی -و این پرچم‎دار توحید- برای حضرت بقیه الله الاعظم -روحی لمقدمه الفداه- به منزله ی مسلم بن عقیل(ع) برای حسین بن علی(ع) می باشد، که امام حسین(ع) وقتی که او را به کوفه می فرستاد، درباره ی او بدین مضمون فرمود: «ای مردم کوفه! مسلم بن عقیل، پسر عم خودم و نماینده ی من به جانب شماست. او نسبت به من، از همه ی یارانم لایقتر، بزرگتر، عزیزتر و منطقی تر می باشد؛ لذا از او پیروی کنید.» قطعاً امام عزیز ما هم، نور چشم امام زمان (عج) و بزرگترین فرد زمان، در پیشگاه مقدس اوست و امروز هم، امام حسین(ع) ناظر بر اعمال امت خویش است، تا ببیند این امت مانند اهل کوفه هستند یا نه؛ چون بنا بر عقیده ی ما، کسی که می میرد از نشاه به نشاه دیگر انتقال می‎یابد و وارد مرحله و زندگی جدیدی با شرایط و امکانات جدید می شود و با مُردن، تمام نمی شود؛ بلکه روح او توسط قابض الارواح، تحویل گرفته شده و به پیش خداوند متعال بُرده می شود تا روزی دوباره آن را به جسم برگشت دهد، تا از او حساب باز گیرند و خوشا به حال آن که قرآن کریم می فرماید: «الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعملون» (نحل/۳۲)؛ کسانی که حضرت قابض الارواح هنگام مرگ روح آنها را تحویل می گیرد، به خاطر اعمال‎شان ملایکه الله و ابرار می گویند: سلام بر شما باد! مرحبا! وارد بهشت شوید. (یعنی از همان عالم برزخ وارد بهشت می شوند.) پس بنا بر این آیه ی مبارکه، معلوم می شود که حسین بن علی(ع) هنوز هم زنده است و منتهی ایشان از این عالم دون نعمت و پست و کوچک و متعفن، عروج کرده و به عالم معنا و اعلای علیین پیوسته است و لذا، ناظر بر همت و یاری ماست. پس بکوشید وظیفه ی خود را انجام داده و به ثمر برسانید و در این طرح «لبیک یا خمینی» با کمال جدیت شرکت کنید و به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» حسین مظلوم (ع)، لبیک گویید. مگر امام حسین (ع)، آن زمان نمی دانست، همه علیه او و در مقابل او صف آرایی کرده اند؟ پس چرا کمک می خواست؟ چون او کمک خواستنش برای حفظ اسلام بود و می دانست در آینده، امتی فداکار و ایثارگر این ندا را لبیک خواهند گفت و این امت، قطعاً شمایید؛ پس بکوشید که از قافله عقب نمانید و در این طرح لبیک از همدیگر پیشی بگیرید، وگرنه حسین(ع) از شما خشنود نخواهد شد؛ بلکه رنجیده خاطر خواهد بود. ای امت حزب الله! بدانید که شما میوه های به ثمر رسیده ی درخت اسلامید، که توسط خون سرخ حسین (ع)، آبیاری شده است. سعی کنید این خون مبارکی را که به رگ های شما عزیزان رسیده است، آلوده نسازید. بارخدایا! شاهد و گواه باش که این بنده ی کوچک از مخلوقات تو شهادت می دهد که: معاد بر حق است و انسان پس از مُردن، متلاشی و نیست نمی شود؛ بلکه او را در روز قیامت با همین بدنش محشور می گردانند، تا آیهی مبارکه ی «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره ـ و من یعمل مثقال ذره شراً یره» (زلزال/۷ ـ ۸) را بر وی جاری سازند، تا بر اساس محاسبه ی آن آیه و آیه ی مبارکه «لیبلوکم ایکم احسن عملاً» او را پاداش و کیفر دهند و این مسأله، هم بر اساس عقل و هم بر اساس عدل و حکمت بالغه ی حضرت باری تعالی صحیح می باشد. اما، مطلبی در رابطه با افرادی که گول مکاتب دیگر را خورده اند: باید بگویم که شما عاجزبودن خودتان را در مقابل یک مگس و یا یک کلاغ و یا خواب و یا مرگ و یا... چگونه تفسیر و توجیه می کنید و یا وجود پیامبری را که سواد ندارد، با آن فصاحت و بلاغتش چگونه تفسیر و یا توجیه می کنید؟ به خود بیایید و ببینید این جوانان ما چرا اینگونه برای شهادت سبقت می گیرند و قطعاً بدانید، زندگی فقط این دنیا نیست و بدانید که دنیادوستی، انسان را فنا میکند. ...و ای آنانی که با احتکارتان شرک در وجود خدا قرار می دهید! چرا که احتکار، به دلیل این که انسان مال و ثروت دنیا را در مقابل خدا قرار داده آن را دوست می دارد و در نتیجه از دستور خدا سرپیچی می کند، نوعی شرک است و بدانید که روزی مرگ به سراغ شما هم می آید و اجازه ی توبه کردن را هم به شما نمی دهد؛ چون همان طور که شنیده اید، این مرگ به حضرت سلیمان(ع) هم -که پیامبر خدا و پادشاه انس و جن بود- اجازه نداد تا از آنجایی که به عصا تکیه داده بود، به خانه برگردد و در خانه، او را فرا بگیرد و در همان جا، جان به جان آفرین تسلیم کرد. ...و هشدارتان باد از این هشدار گران قدر قرآن که می فرماید: «و لکل امهٍ اجل فاذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعه و لا یستقدمون» (اعراف/۳۴)؛ برای هر امتی اجلی هست و هنگامی که این اجل سر رسد، لحظه ای عقب یا جلو نمی افتد. و به قول علی(ع) که فرمود: «انما الدنیا دار مجاز و الاخره دار قرار فخذوا من ممرکم لمقرکم»؛ این دنیا خانه ای است فناپذیر و آخرت، خانه ای است ابدی؛ پس بکوشید از این دنیای فناپذیر برای خانه ابدیتان ره توشه ای بردارید. ای برادر و خواهر! ما در این دنیا مسافری هستیم که چند روزی بیش، ماندگار نیستیم و باید حرکت کنیم و بدانید که ما، سفری پُر پیچ و خم در پیش داریم و موانع، سدها و درندگان زیادی سر راهمان وجود دارند. ما باید همه ی اینها را پشت سر بگذاریم که سختترین این مانع ها «نفس اماره» خود ماست و پیروزی بر همه ی این موانع و سدها، همانا پیروزی بر نفس اماره است. بر شما امت حزب الله است که از راهی که پیش گرفته اید، خسته نشوید و لحظه ای غفلت نکنید؛ چرا که کربلای حسینی -یعنی این مظهر اسلام- در دست کسانی است که هیچگونه حیثیتی برای آن قایل نیستند. ای مشتاقان آزادی کربلا! آزادی کربلا به همت و ایثارگری ها، شجاعت ها، شهامت ها و از جان گذشتگی های شما نیاز دارد و ان شاء الله که همه ی این ویژگی ها در شما وجود دارد و اگر -خدای ناکرده- لحظه ای غفلت کنید، معنایش این است که حاضر شدهاید تا آبروی خودتان را به دست دشمن بسپارید و ان شاء الله که این طور نیستید و نخواهید بود. پیرمردان، «حبیب بن مظاهر»وار و جوانان، «علی اکبر»وار و نوجوانان، «قاسم»وار و کودکان، «علی اصغر»وار و دامادان، «حنظله بن قیس»وار و مادران و خواهران، «فاطمه» و «زینب»وار ، وارد میدان کارزار شوید و برای آزادی کربلای حسین مظلوم، کربلاهای دیگری به وجود آورید، تا ان شاء الله بتوانید پس از آزادی کربلا و قدس عزیز، اسلام را از دست دژخیمان و شیاطین دیوصفت برهانید، تا این زمینه ای برای ظهور حضرت ولی عصر -روحی و ارواحنا لمقدمه الفداه- باشد. خدایا! شاهد باش که من به اراده ی خودم و با آگاهی از همه ی مشکلات و با آگاهی از این که در جبهه، آتش است و کشته شدن، به جبهه آمده ام تا دین تو را یاری کنم؛ پس تو ای خدای مهربان! این لیاقت را به من عنایت بفرما که بتوانم از یاری کنندگان دین مبین تو باشم و ای خدای بزرگ! از تو می خواهم که مرا مشمول آیهی شریفهی «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» (آلعمران/۱۶۹) و نام مرا هم در فهرست میهمانان سفره ی ضیافت الهی ات قرار بدهی، تا ان شاء الله حیات عند ربهم شامل حالم گردد. ...و در آخر از شما امت می خواهم که هرگونه حقی به گردن حقیر دارید، مرا ببخشید و در دعاهایتان از خدا بخواهید که مرا هم جزو سربازان امام مهدی (عج) قرار بدهد. ...و اما مادر عزیزم! تو برای اینجانب زحمات زیادی کشیده ای، که البته آن هم بنا به عنایت حضرت حق بوده است و از شما به دلیل زحماتی که برایم کشیده، بزرگم کرده، سرانجام تقدیم اسلام کرده، از زیر قرآن رَدَّم کرده و روانه ی جبهه ام ساخته ای، تشکر می کنم و از این که نتوانستم زحمات شما را جبران کنم، معذرت می خواهم و امیدوارم مرا ببخشی و بعد از شهادت بنده ناراحت نباشی. من نمی گویم گریه نکنی؛ بلکه می گویم اگر خواستی گریه کنی، بر مظلومیت حسین(ع) گریه کن، که چه اسفبار است حادثه ی عاشورا. خدایا! تنها آرزویی که دارم، آزادی کربلا و قدس، نابودی همه ی ستمگران، زیارت حسین بن علی(ع) و قرار گرفتن در خیل انصار مهدی (عج) می باشد. ای کسانی که دستان شما به حرم شریف حسین مظلوم(ع) میرسد! سلام مرا هم به حسین(ع) برسانید و بگویید که بنده ی ناقابلی از بندگان خدا آرزو داشت که تو را زیارت کند.۱ (۸۹۹۰۰۱۱)