در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد درویش
محل تولد بوئین زهرا - نصرت آباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام اکبر حسن زاده
محل تولد اهر


در حال دریافت تصویر  ...
نام یوسف علی حیدری
محل تولد تاکستان - خورهشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام کیومرث آذرنبی
محل تولد شادگان


در حال دریافت تصویر  ...
نام حجت الله کیایی پور
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد حسین عبداللهی
محل تولد تاکستان - مرگسین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی کشاورز ترک
محل شهادت دره مارمیشو آذربایجان غربی


در حال دریافت تصویر  ...
نام ابوالقاسم رشوند
محل شهادت مهران - بیمارستان طالقانی


در حال دریافت تصویر  ...
نام فرهنگ ابراهیمی
محل شهادت بانه



یک خاطره شهید  حجت‌الله صنعت‌کارآهنگری فرد


پابوس «امام رضا» (ع)

صغری شکیب زاده، همسر شهید: اولین بار بود که با آقا «حجت» به پابوس «امام رضا» (ع) می‌رفتیم. روزهای قشنگی بود. روز اول، که به حرم امام هشتم رفتیم، زیارت سیری کردیم و برگشتیم و رفتیم به صحن «سقاخانه»‌ی آقا و زیر یکی از طاقی‌ها نشستیم، تا وقت اذان بشود و نماز «مغرب» را به جماعت بخوانیم. حرف‌های زیادی با هم زدیم. از روزهایی که گذشته بود و از فرداهایی که پیش رو داشتیم. صحبت‌های‌مان که تمام شد، حجت رو کرد به من و گفت: «من به دلم افتاده و مطمئنم که سال بعد نیستم و تو باید تنها به زیارت آقا «امام رضا» (ع) بیایی!» حرف‌هایش برایم غیرمنتظره بود. ناراحت شدم و گریه‌ام گرفت و نتوانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. نگاهم را از گنبد طلای آقا گرفتم و به صورتش انداختم و با چشمانی اشک‌آلود، سیر نگاهش کردم و گفتم: «چیه؟ … من را آورده‌ای این جا که این حرف‌ها را تحویلم بدهی؟» او که منتظر بود حرف‌هایم تمام بشود، حرف‌هایش را به شوخی گرفت، تا از دلم در آورد. توی دلم ولوله‌ای به پا شد. ولوله‌ای که حدود دو ماه بیش‌تر طول نکشید، که خبر شهادتش را آوردند و من دُرست یک سال بعد، بدون او و در همان نقطه از صحن «سقاخانه»ی آقا نشستم و تنهای تنها با امام و مراد خودم و او، درد دل کردم.