در حال دریافت تصویر  ...
نام جواد مهدی زاده
محل شهادت عین خوش


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد امام قلی
محل شهادت بانه ـ هفتاش


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر صمیمی
محل شهادت دهلران


در حال دریافت تصویر  ...
نام اسماعیل علمشاهی
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام مسلم علی مددی
محل شهادت دهلران


در حال دریافت تصویر  ...
نام ستار مغانلو
محل شهادت پیرانشهر


در حال دریافت تصویر  ...
نام سیفعلی قنبری
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد حمزه ای
محل شهادت شرهانی


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسن نظری
محل شهادت شرهانی


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین علی خسروی
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام عمران شاهسوند
محل شهادت حاج عمران


در حال دریافت تصویر  ...
نام ناصر کیائی
محل شهادت کوشک


در حال دریافت تصویر  ...
نام هوشنگ حاجی آقایی
محل شهادت شلمچه


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر همتی
محل شهادت مهاباد


در حال دریافت تصویر  ...
نام بیژن حسنی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام فرج الله ابراهیمی
محل شهادت بانه


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد رضا تنهایی
محل شهادت مهران


در حال دریافت تصویر  ...
نام محسن حسن پور
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین موسی خانی
محل شهادت شلمچه


در حال دریافت تصویر  ...
نام آیت الله طاهری
محل شهادت جاده بانه


در حال دریافت تصویر  ...
نام امیر منی
محل شهادت سردشت


در حال دریافت تصویر  ...
نام غلام حسین عظیمی
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام مجید اسدی
محل شهادت دوسینه بانه


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد علی اسکندرلو
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام محمود علی بخشی
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام یعقوب علی
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام عباس فرضی
محل شهادت فکه


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین علی کاشانی
محل شهادت فکه



یک خاطره شهید  اکبر آذربایجانی


ثبت گناهان!

برادر شهید اکبر آذربایجانی: اکبر برای این که حساب کارهایش دستش باشد، یک دفترچه تهیه کرده بود که در آن گناهانش را ثبت می‌کرد. دفترچه را تاریخ زده بود و تقریباً دو ماه هم از تهیه و نوشتن دفتر گذشته بود. یک روز من و برادرم رفتیم سراغ دفترچه‌اش تا ببینیم چه گناه هایی را ثبت کرده است. دفتر را شروع کردیم به ورق زدن، اما هر چه ورق می زدیم هیچ چیز درونش ندیدیم، فقط در یک تاریخی از دفترچه‌اش نوشته بود: افتادن چشمم به نامحرم، و بقیه دفترچه پاک و سفید بود.