در حال دریافت تصویر  ...
نام علیرضا یوسفی
نام پدر عیوض علی
نام مادر خانم خاتون
محل شهادت شیخ محمد

بیوگرافی
یوسفی، علیرضا: چهارم آذر ۱۳۴۶، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش عیوضعلی و مادرش خانم‌خاتون نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم خرداد ۱۳۶۷، در شیخ‌محمد عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۶/۰۹/۰۴
محل شهادت شیخ محمد تاریخ شهادت ۱۳۶۷/۰۳/۲۴
استان محل شهادت - شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم متوسطه رشته تجربی
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید - - -


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
وصایا
شهید، علیرضا یوسفی: وصیتم را می نویسم؛ چون فکر می کنم شاید خداوند لیاقت شهید شدن -این فیض عظیم- را به من عطا فرماید. خداوند گواه است که شهادت را با تمام وجودم از خدا می طلبم. آخر چگونه می توانم ببینم که دوستانم در جبهه ها پَرپَر می شوند و من در بستر بمیرم؟! با خود فکر می کنم چگونه روز قیامت و پیش دوستانم -که با چهره های سفید و نورانی، راضی از اَعمال خویش، نامه ی عمل شان در دست راست و در حالی که به خدا نگاه می کنند و سوار بر کجاوه های روان در التزام رکاب ائمه و زیر سایه ی عرش الهی هستند- سَرَم را بلند کنم؟ آن وقت منِ بی چاره و روسیاهی که نامه ی عملم در دست چپ با چشمانی گریان و صورتی شرمسار -در حالی که دستم به گردنم قفل شده است در صف گنهکارانم، در حالی که خدایم از من رویگردان شده و ائمه پشت به من کرده اند- مضطرب و غمگین سرافکنده باشم! چگونه چنین چیزی را در نظر بگیرم و چگونه می توانم به این موضوع یقین داشته باشم و باز دست روی دست بگذارم و به دنیا مشغول شوم؟! خدایا! تو را به فاطمه ی زهرا(س) مرا در بستر از این دنیا مَبر؛ خدایا! مَپسند در پیش شهدا شرمنده شوم؛ خدایا! نخواه که از اصحاب شِمال باشم؛ خدایا! نخواه که در قیامت، روسیاه محشور شوم؛ خدایا! مَپسند که از هم نشینی ائمه محروم شوم؛ خدایا! در روز لقاء، رویت را از من برنگردان؛ خدایا! مَپسند که از شفاعت ائمه محروم شوم؛ خدایا! چگونه روز قیامت سَرَم را بلند کنم در حالی که حضرت ابا عبد الله الحسین(ع)، پیکر بی سر و خونین علی اصغر(ع) را در دست گرفته است، مقابل من بایستد و بگوید: «آیا ندای مظلومیت ما به گوش تو نرسید؟... آیا ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» مرا از رهبرت نشنیدی؟!» چگونه سَرَم را در آن روز بلند کنم، اگر حضرت صدیقه کبری، فاطمه ی زهرا(س) مقابلم ظاهر شود و بگوید: «آیا خبرِ غُربت مرا نشنیدی؟!» چگونه سَرَم را بالا بگیرم در حالی که رسول گرامی اسلام(ص) در مقابل من بایستد و بگوید: «آیا نشنیدی ندای فرزندم حسین(ع) -سیّد و سرور تمامی جوانان اهل بهشت- را که فریاد می کرد: «هل من معین؟» چگونه وارد صف ائمه شوم در حالی که به یاری دین و فرزندان شان نشتافتم؟ چگونه سَرَم را بالا بگیرم در میان ائمه و پیامبر(ص) در حالی که شنیده ام چگونه ظالمانه جسم مطهر حسین(ع) را با سم اسبانْ لگدکوب و سَرش را از تن جدا کردند؟! چگونه وارد صف محشر شوم در صورتی که شنیده ام رقیه(س) در خرابه ی شام سَر بر دامان عمه اش زینب(س) گذاشت و در فراق پدر آنقدر گریه کرد تا جان سپرد؟! حال با وجود همه ی این ها، نباید ندای او را لبیک گفته باشم؟! امیدوارم این مطالبِ بندهِ حقیرْ مورد استفاده قرار گیرد و به آن عمل شود. پیامی که برای دانش آموزان دارم این است که عِلم خود را با تقوا و عمل همراه سازند و به فرمایشات رهبر کبیر انقلاب گوش فرا دهند و جبهه ها را پُر کنند و تا موقعی که جنگ هست، نباید جبهه ها را خالی بگذارند و در دعاها و نمازجمعه ها شرکت کنند؛ زیرا ما هر چه داریم از دعا، نیایش و توسل به خدا داریم. مادر عزیزم! به خدا قسم شما در درگاه خداوند، مقام والایی داری و ناراحت نباش از این که پسر از دست دادی؛ زیرا من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و پیش خدایم شتافتم. مادرم! خوشا به حال شما که فاطمه ی زهرا(س) و حسین بن علی(ع) به پیشواز شما خواهند آمد. پدر و مادر مهربانم! شما را به صبر و تقوا سفارش می کنم و از شما می خواهم برای رزمندگان و من گنه کار دعا کنید که خداوند از ما راضی و خشنود شود؛ زیرا شما پیش خدا آبرو دارید و دعاهای تان مستجاب خواهد شد. خواهران عزیزم! حجاب شما کوبنده تر از خون شهید و مُشت محکمی به دهان ابرقدرت ها است. از شما حلالیت می طلبم و می خواهم مرا -به خاطر اذیت کردن هایم و این که نتوانستم برادر خوبی برای شما باشم- ببخشید. برادران گرامی و عزیزم! شما هم به خاطر این که برادر خوبی برای شما نبودم، مرا ببخشید و حلالم کنید. از شما به عنوان برادر کوچکِ گنه کار می خواهم از فرمایشات امام اطاعت کنید و به صفوف رزمندگان بپیوندید و در جبهه ها راه شهدا را ادامه دهید و نگذارید سلاحم روی زمین بماند؛ -ان شاء الله- خداوند از شما راضی شود. درسهای تان را خوب بخوانید تا در آینده مغز متفکری برای میهن اسلامی خود باشید و مخلصانه به انقلاب خدمت نمایید تا پیروز و موفق شوید و خدا هم از شما راضی شود. (۱۸۳۶۳۱۰) بنده ی حقیر؛ علیرضا یوسفی ۱۷/۶/۱۳۶۵