در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد علی زندیان
نام پدر رضا
نام مادر معصومه
محل شهادت میمک

بیوگرافی
زندیان، محمدعلی: یکم مرداد ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش رضا، نجار بود و مادرش معصومه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و ششم مهر ۱۳۶۳، در میمک توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۴/۰۵/۰۱
محل شهادت میمک تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۰۷/۲۶
استان محل شهادت ایلام شهر محل شهادت دهلران
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات اول راهنمائی رشته -
عملیات سال تفحص 1374
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
وصایا
شهید، محمدعلی زندیان: سفارش می کنم که امام را بهتر بشناسید؛ چرا که او نماینده امام زمان(عج) روی زمین است و بر ماست که به خدمت او همت گماریم و به فرمانش گردن نهیم. او بر نفس ها و جان های ما بیش از پدر و مادر و حتی بیشتر از خودمان حق دارد. باید به سخنانش گوش فرا دهیم و حکمت سخنانش را دریابیم و به آن عمل کنیم. برقراری حکومت الله در جامعه ما شرایطی دارد و مهم تر این که جامعه احتیاج به خون دارد؛ باید عده ای شهید شوند تا در پناه آن خون ها، جامعه نجات یابد. من با آگاهی این راه را انتخاب کردم و به این راه پا بر جا هستم، تا -ان شاء الله- به بزرگترین آرزویم -که در طول زندگی ام داشتم- یعنی «شهادت» برسم. من در طول زندگی ام نتوانستم مسؤولیتی را که بر گردنم بود، دُرست انجام دهم؛ پس متأسفم. چه خوب شد، قبل از آن که مرگ مرا در بر گیرد و نتوانم دیگر هیچ کاری بکنم، خودم را در ترازوی وجدان بسنجم. وای بر تمامی عمرم که بی حاصل در گناه و اشتباه گذشت! آیا هم چون مرغابیان که در باتلاق گیر افتاده و دیگر امید نجات ندارند و منتظر مرگ می نشینند تا مرگ آن ها را دریابد، باید نشست؟ هرگز! بیندیش و ببین کجایی و چه کار می کنی؟ سعی کن دستت را دراز کنی و خودت را از منجلاب نجات دهی. هدف من از آمدن به جبهه نجات اسلام و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب -که فرمود: «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» آیا کسی هست مرا در این جنگ یاری دهد؟- بود. انسان مسؤولیتی را قبول کرده است که کوه ها از تحمل بار آن مسؤولیت سر باز زدند و از شنیدن آن به لرزه در آمدند. تاکنون تنها افرادی ناچیز توانسته اند این مسؤولیت را به نحو احسن انجام دهند؛ پس سعی کنید جزیی از آن اقلیت باشید. پدر و مادر عزیزم! اکنون شما در بوته آزمایش هستید، که چگونه امانت خدا را از خود به او باز گردانید. آیا از پس دادن فرزندان تان به هستی مطلق، کراهت دارید یا همچون یک امانت دار پاک به عهد خود وفا می کنید؟ پدر و مادر عزیزم! به شما احترام می گذارم و از زحمات شما تشکر می کنم. امیدوارم مرا ببخشید و از تمام دوستان و آشنایان -بدون استثناء- برای من طلب مغفرت کنید. پدر و مادر عزیزم! از من ناراحت نشوید. دلم می خواهد مثل شیرزن و شیرمرد فلسطینی باشید، که حدود سی سال و اندی است در جنگ هستند و لیکن خم به ابرو نیاورده اند.۱ (۱۳۷۶۴۱۹) محمدعلی زندیان