در حال دریافت تصویر  ...
نام کریم آئینه چی
نام پدر علی اصغر
نام مادر صغری
محل شهادت خرمشهر

بیوگرافی
آئینه‌چی، کریم: بیست و یکم خرداد ۱۳۳۷، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی‌اصغر و مادرش صغرا نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. شانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۳۷/۰۳/۲۱
محل شهادت خرمشهر تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۲/۱۶
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۰
تحصیلات چهارم ابتدائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، کریم آیینه چی: شهادت دو چهره دارد: خون و پیام؛ که خون آن را جوانان ما در صحنه ی پیکار حق علیه باطل می دهند و پیامش بر عهده ی زندگان است که باید این پیام خونین و مقدس را به جهانیان برسانند و گر نه خون هزارها شهید گلگون کفن را به هدر داده اند. ای ملت عزیز! من کوچک تر از آنم که با شما سخن بگویم؛ ولی وصیتی که برای شما دارم این است که: به دین اسلام و به امام وفادار و پایبند بوده و چنان با دشمنان دین اسلام و مسلمین مبارزه کنید که آنان از میدان بگریزند و دیگر این که به درگاه خداوند متعال دست نیاز گشوده و دعا بخوانید؛ از قبیل: دعال کمیل، دعای توسل و غیره، که نزد خداوند بزرگ اجر و پاداش دارد. حال وصیتی با پدر و مادر گرامی ام، آنانی را که از جانم بیشتر دوست دارم؛ مادر جان! تو را به فاطمه زهرا (س) قسم، در این راهی که آمده ام، زحمت های خود را بر من حلال کن. می دانم چه زحمت هایی برای من کشیده ای؛ هرگز آن زحمت ها را فراموش نمی کنم. ای پدر ارجمندم! با آن ناتوانیت و با نداشتن مال دنیا، مرا در راه خدا -با مصیبت و مرارت- بزرگ کردی و تحویل اسلام نمودی. هرگز زحماتت را فراموش نمی کنم. هر وقت به مزارم می آیید، گریه نکنید و به مردم روحیه بدهید؛ چون امام زمان (عج) از روحیه دادن به مردم خوشحال می شود. حال وصیتی با همسر مهربانم که بسیار دوستش دارم: آن شب -اگر یادت باشد- من گفتم به جبهه می روم و تو به پایم افتادی و گفتی: «نرو!» ولی نمی دانستی در قلب من چه می گذرد. من بسیار آرزو داشتم که به جبهه بروم و علیه کفار بجنگم، که این لطف الهی نصیب من شده بود، ولی تو گفتی: «نرو!» مگر خون من از دیگر شهیدان رنگین تر است؟ دیگر این که به اصول اسلامی پایبند باش و نمازت را به پا دار و حجاب خود را حفظ کن و همین طور که من کاری حسینی کردم، تو هم کاری زینبی کن و پسرمان «کمال» را چنان تربیت کن که در آینده در جامعه ی اسلامی، مفید واقع شود.۱ (۱۰۰۷۱۸۷) کریم آیینه چی
دست نوشته ها
خدمت پدر عزیزم و مادر گرامیم سلام پس از عرض سلام سلامتى شما را از خداوند متعال خواستارم. امیدوارم که حال شما خوب بوده باشد. و اگر از حال این‏جانب خواستار باشید. شکر خدا، خوب هستم. عزیزجان، حال من خیلى خوب است و از بابت من نگران نباشید. عزیزجان، واقعا جاى شما در جبهه خالى است. مادرجان، سلام گرم مرا به صدیقه خانم، خواهر خوبم، آقارسول، حسین آقا برسانید. چون دلم براى رسول و حسین آقا تنگ شده من اول این دو بچه خوب را به خداى بزرگ و بعد به شما مادر و خواهر مهربانم مى‏سپارم. مادر مهربان، سلام مرا، خیلى خیلى به آقا مصطفى و خانواده‏اش، برادر عزیزم، رحیم آقا و خانواده‏اش، عذرا خانم و خانواده‏اش برسانید. و همچنین سلام مرا به خدیجه خانم و بچه‏هایش، فاطمه خانم، سید محمد آقا و بچه‏هایش، مهناز و کمال برسانید. و به بچه‏هاى فاطمه خانم بگویید که مادرشان را اذیت نکنند. نماز ستون دین است. پس مادرجان، نمازتان را به موقع بخوانید مادرجان سر شما را درد آوردم. و در پایان به شما سفارش مى‏کنم، دعاى کمیل بخوانید. و به مردم هم بگویید که دعاى کمیل بخوانند. به روان پاک شهداى اسلام درود بفرستید و براى امام امت دعا کنید. دعا کنید، تا امام زمان(عج) ظهور کند. «همه شما را، به خداى بزرگ مى‏سپارم»خداحافظ