شهید، سلیمان افتخاری: پدر جان! صبر داشته باش و خداوند به شما صبر بدهد. شما بر گردن من حق داری و مرا بزرگ کرده و پدری کرده ای و هم مادرم که زمان کوچکی ام شبها نوازشم داده است. پدر! برادرانم را با احکام اسلام و فرایض دینی آشنا کن و زیر پرچم اسلام تربیت بده و به آنها بگو سنگر مرا خالی نگذارند؛ به مدرسه رفته و درس بخوانند؛ مدرسه سنگر است؛ به آنها نماز و قرآن یاد بده و آنها را به نحو احسن به جامعه تحویل بده. پدر! به خواهرانم بگو که گریه نکنند و برایم سیاه نپوشند و امیدوارم خوشبخت باشند و آنها را زینب وار تربیت کن و به مادرمان بگو که آنها را خوب به جامعه تحویل بدهد؛ جهان محل آزمایش افراد و گروه ها و ملت هاست؛ این دنیا به منزله ی پُلی می ماند که ما همه از روی آن گذر می کنیم و یا مثل پنجره ای می ماند که از آن نگاه می کنیم و رد می شویم. انسان اول یا آخر و دیر یا زود می میرد و از دنیا می رود؛ پس چه خوب است که در راه خدا و قرآن و اسلام و برای رضای خدا کشته شود. زندگی پیامبران باید سرمشق زندگی ما باشد و از آن درس عبرت بگیریم؛ آنها همیشه عدالت را بر پا می داشتند و برای آنها همه در برابر قانون مساوی بودند.انسانها باید کینه و نفرت را از دلشان بیرون کنند و همیشه خدا را در نظر بگیرند؛ موضوع در حال حاضر اسلام است؛ ابرجنایتکاران می خواهند اسلام را محو کنند و باید من و تو و امت مسلمان وحدت داشته باشیم، تا از چنگ این جنایتکاران رها شویم.۱ (۱۰۵۵۸۴۳) ساعت ۷/۴ دقیقه بعد از ظهر؛ ۱۵/۰۱/۶۶ کوچک شما؛ سلیمان