در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد تقی رسولی
نام پدر علی آقا
نام مادر طاهره
محل شهادت جزیره مجنون

بیوگرافی
رسولی، محمدتقی: یکم دی ۱۳۴۰، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی‌آقا، واسطه فروش فندق بود و مادرش طاهره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۰/۱۰/۰۱
محل شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۴
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دیپلم رشته علوم اقتصادی
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، محمدتقی رسولی: اگر روزی این کاغذ را باز کنید و آن را به عنوان وصیت نامه شهید بخوانید، خجالت می کشم و شرمنده می شوم؛ زیرا شهدا کجا، حقیر کجا؟ زمین تا فلک فاصله است. بعید می دانم حقیر در جبهه کُشته شوم و مرا شهید حساب کنند؛ چون مقام شهید خیلی بالاست و حقیر عاصی خود را در کنار سربازان با اخلاص امام زمان(عج)، یعنی بسیجی ها جا انداخته و دیگران مرا به دید آن ها نگاه می کنند. آیا کسی که برای خدا به جنگ با کافران می رود، معصیت خدا را انجام می دهد؟ آیا کسی که خود را در صف سربازان امام زمان(عج) قرار می دهد، کاری انجام می دهد که با عمل و برخوردش قلب مولا را ناراحت کند؟ پس این کاغذ را به عنوان وصیت نامه شهید حساب نکنید و این چند جمله را به عنوان تذکر از یک بنده عاصی، قبول کنید. ۱- ای امت مسلمان! قدر این ودیعه الهی و بت شکن قرن معاصر را -که همان امام خمینی (ولایت فقیه) است- بدانید، که خدا خوب ودیعه ای به ما ارزانی کرده است که مانندش جز در صدر اسلام و طی ۱۴ قرن به هیچ امت مسلمانی ارزانی نشده است و اگر این حجت و نعمت الهی را شُکرگزاری و اطاعت نکنیم، ترس آن دارم که -خدای نکرده- خداوند متعال این نعمت را از ما بگیرد. والله قسم! تنها راه سعادت و پیروزی، پیروی از این مرد الهی است؛ که خط او خط اصیل اسلام است و بس. ۲- قدر انقلاب اسلامی را بدانید که بعد از صدر اسلام دنیای اسلام همچون انقلابی بعد از دوران ائمه اطهار(ع) ندیده است و ملاحظه می کنید -که از فردای پیروزی انقلاب- تا به حال چقدر برای نابودی انقلاب توطئه کردند؟ آیا توانستند نور خدا را از بین ببرند؟ پس این انقلاب، الهی است و امام عزیز نیز فرمودند: می بینم ملت الهی شده است؛ بنابراین اگر -خدای ناکرده- نق بزنید والله از شاه ملعون تر و جانی تر بر این ملت مظلوم، حکومت خواهد کرد. ۳- قرآن کریم می فرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»؛ به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید. ای ملت حزب الله! تحت لوای اسلام عزیز وحدت داشته باشید؛ آن چیزی که برای دشمن وحشتناک است، در پناه وحدت و ایمان و شجاعت بودن شماست و بس. مبادا از صحنه خارج شوید. گول شیاطین را نخورید. بعضی از این ها می گویند: انقلاب برای ما چه کرد؟ شما هم فوراً -با جواب منطقی- بگویید: شما برای انقلاب چه کردید؟ برو خارج از کشور و بعد انقلاب را بنگر و برو به روستاها و ببین چقدر جهاد برای محرومین زحمت کشیده است. ۴- مدافع روحانیت اصیل و در خط اسلام فقاهتی، هم چون آیات: مشکینی، خامنه ای، رفسنجانی و غیره باشید. این ها مدافع اسلام راستین بوده و هستند؛ نه آن هایی که در خانه نشسته اند. به شایعات بی اساس، نسبت به آن ها هیچ توجه نکنید که -خدای نخواسته- موجب غیبت شود. مواظب زبان خود باشید. فردا یک وقت از خواب بیدار می شوید و می بینید «بهشتی» عزیزی در کار نیست و از جمع ما رفته بسوی لقاء الله! ۵- مسؤولین محترم شهرمان! بیشتر به درد مردم محروم و ستمدیده منطقه، بالاخص روستاهای اطراف، برسید و به پیام ها و رهنمودهای رهبر در رابطه با مردم عمل کنید. نکند -خدای ناکرده- ما خلاف این ها قدم برداریم، که خداوند و خون های شهدا از ما نمی گذرند. حال سخنانی با برادران عزیز سپاهی و بسیجی دارم؛ امام بت شکن فرمودند: «سپاه، نور چشم من است. من از سپاه راضی هستم و نظرم به هیچ وجه بر نمی گردد.» پس بیایید -حالا که نور چشم فرمانده کل قوا شدید- خطا نکنید و یا این که فرمودند: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم.» والله حقیر در مقابل کلام امام شرمنده و خوارم. امام چه می گوید و ما چه می کنیم؟! راستی فکر کرده اید بعضی از رفتار و اعمال ما باعث ضربه زدن به انقلاب و خون شهداست؟! باید در هر مقامی که هستیم، مواظب باشیم، ارزش خود را از دست ندهیم. ناآگاهانه تهمتی و غیبیتی نکنید؛ زیرا شما با غیبت آبروی چندین ساله شخص را برده ای. خواست دشمنان انقلاب هم همین است که ما مشغول تهمت زدن و غیبت کردن و معاصی دیگر شویم و آن ها ضربه خود را از خارج و داخل وارد کنند. تلاش کنید بیشتر دنبال معنویات، یعنی خواندن و عمل کردن احادیث ائمه اطهار، قرآن کریم، دعاها، نماز جماعت و غیره باشید که توشه آخرت است. اما سخنی با مادر مهربان و دلسوز و پدر عزیز و زحمت کشم؛ ای مادر! می دانم فرزند خوبی برایت نبودم و از صورت چین و چروکی و زحمات بزرگ کردنت شرمسارم و در کارهایم کوتاهی کردم؛ -ان شاء الله- شما مرا می بخشی و حلالم میکنی که در پیشگاه خدا و رسول خدا(ص) و ائمه اطهار روسیاه نباشم. اگر در این جهاد مقدس، شهادت نصیبم شد، دعایم کنید تا خدا از سر تقصیرات حقیر بگذرد. انگیزه جبهه رفتنم این بود که انسان یک جان بیشتر ندارد و دادن آن جان، هیچ کجا با ثواب تر از جبهه جنگ حق علیه باطل نیست و جنگ با صدام به قول امام عزیزمان، عبادت است. پدر و مادر عزیزم! می دانید که -ان شاء الله- نزد حضرت زهرا(س)و امام حسین(ع) و امام زمان(عج) و از همه مهم تر، خداوند سربلند و سرفرازید؛ چرا؟ چون امانت خود را تقدیم صاحبش کردید و فقط از او بخواهید که این امانت ناچیز را قبول فرماید. دُرست است که داغ جوان مشکل است؛ اما چه کنم که پیام شهیدان و ندای «هل من ناصر ینصرنی؟» حسین(ع) زمان، حقیر را بی قرار کرد و به جبهه کشاند. اگر گریه می کنید، برای من نکنید؛ برای مظلومیت حسین(ع) و کودک شیرخوارش، برای پهلوی شکسته زهرای اطهر(س) و شهیدان گمنام و مظلوم کُردستان گریه کنید؛ چون گریه بر شهید، شرکت در حماسه اوست. نماز جمعه فراموش نشود! برادران قاسم و ناصر و خواهران عزیزم! همه در قبال این انقلاب و خون شهدا مسؤول هستیم. نباید خودمان را -خدای نکرده- جدا از انقلاب بدانیم. برادران! در تربیت دانش آموزان برای اسلام عزیز و اخلاق آن ها، سخت کوشا باشید. مبادا در شغل خود ناراحت و بی تفاوت باشید. شغل معلمی، رسالت انبیاست. تا می توانید و قدرت دارید برای تربیت آن ها -که آینده سازان انقلابند- همت به خرج دهید و برای رضای الله کار کنید و بس. در پایان دست والدینم را می بوسم که مرا این گونه تربیت کرده و تحویل جامعه دادند و بسوی خدا فرستادند والله افتخار کنید و شُکرگزار که الحمدلله فرزندان تان منافق و ضد انقلاب نیستند. همین افتخار بزرگ بر شما مبارک باد؛ چون همیشه آرزو داشتم عاقبت بخیر شوم و چه عاقبتی خوش تر و شیرین تر از دیدار با معبود. خبر شهادت حقیر را شنیدید، خدا را شُکر گفته و جلوی در منزل را چراغانی کرده و شیرینی پخش نمایید. آن روز و آن شب، جشن عروسی من خواهد بود؛ به کوری چشم دشمنان انقلاب و اسلام و امام عزیزمان و بی تفاوت ها. خدایا! رضایم به رضای توست. دیدن مرگ امام سخت است؛ مرگم را قبل از مرگ امام امت قرار بده و تا ظهور حضرت مهدی(عج) عمر با برکتش را طولانی بگردان؛ الهی آمین.۱ (۱۳۳۳۰۱۷) محمدتقی رسولی ۱۰ دی ۱۳۶۳
دست نوشته ها
به قلم، شهید محمدتقی رسولی روز پاسدار روز حسین (ع) است و روز علی اکبر و روز عباس و روز قاسم و روز حبیب و مسلم. روز پاسدار روز همه‌ی انسان‌هایی است که قلبشان به عشق حق می‌طلبد و درد دین دارند. روز ۳ شعبان روز میلاد شهادت است روز طلوع حسین (ع) و پاسداران همه حسینی‌اند و ولادت حسین (ع) روز پاسدار است. شنیده بودیم که حنظله از حجله‌ی عروسی تا بستر شهادت هجرت کرد. شنیده بودیم خون بر شمشیر پیروز است و ایمان بر سلاح و مشت بر آهن. می‌گفتند ایثارگرانی بودند در رکاب پیامبر‌ و در کنار علی و در کربلای حسین (ع) که دست از جان شستند و از هستی دل کندند و از زن و فرزند گذشتند و بودن را در نبودن جستجو کردند و بقا را در فنا و ماندن را در رفتن و جاودانگی را در شهادت. در روایت‌ها بود که اصحاب سیدالشهدا شب عاشورا خوشحال بودند و از شوق شهادت در پوست نمی‌گنجیدند و در عاشورا برای شهادت مسابقه می‌دادند و برای رفتن به خط مقدم و درگیری از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و آرزویشان شهادت در رکاب حسین (ع) بود که آرزویشان راه خدا بود. می‌گفتند در صدر اسلام در جبهه‌ها گاهی سربازی تشنه، آب را به سرباز مجروح تشنه‌تر ایثار می‌کرد. گاهی تا مسافتی زیاد پیکر مجروح یا جنازه‌ی یک شهید را به دوش می‌کشیدند. گاهی برای نجات یک رزمنده خود جان می‌باخت و ما می‌گفتیم مگر می‌شود؟ آیا شدنی است اما صدر اسلام دوباره تجدید شد کربلا تکرار گشت. یاران حسین (ع) باز در کربلا حماسه آفریدند و ایثار را نشان دادند و جان باختن بر سر ایمان را و رها کردن تن و جان را و فدا کردن همه چیز را به نمایش گذاشتند. حنظله‌ها باز از حجله به سنگر رفتند و قاسم‌ها خود را به زیر تانک انداختند و علی‌اکبرها در کربلاهای خونین شهر، هویزه، بستان، سوسنگرد، پاوه، دشت عباس و رقابیه با خون خویش پیروزی ایمان بر اسلحه را رقم زدند و حبیب بن مظاهرها به جبهه رفتند و مسلم بن عوسجه‌ها به شهادت رسیدند و دست ابالفضل‌ها قلم شد و سرها از بدن‌ها جدا گردید و بدن‌ها پاره پاره شد و کربلا تکرار شد. آری کسانی پیدا شدند از تبار قبیله ثارا... که مصلح مسلح بودند و عارف مجاهد و سنگر‌نشین زاهد و شیران روز و عابدان شب و قهرمانان نبرد و نیایش و مظاهر خشم و عطوفت. کسانی در تداوم راه کربلاییان ظهور کردند که از خانه و کاشانه دل کندند نام و نان را رها کردند. عاشق شهادت بودند و حسین (ع) را در جبهه‌ها یاد می‌کردند و در شب حمله نماز شب می‌خواندند و قبل از شروع عملیات دعای کمیل و توسل ‌و در جبهه‌ها و سنگر‌ها خدا را می‌دیدند و فرماندهی مهدی(عج) را شاهد بودند و دعای یک امت را بدرقه‌ی راه داشتند و دست خدا به همراهشان بود و نظر امام زمان به آنان بود. اگر می‌رفتند دلشان خوش بود که امام هست. اگر تیر و ترکش می‌خوردند دعا به جان امام می‌کردند. اگر در جبهه بودند در نامه پدر و مادر را به مقاومت دعوت می‌کردند و برادر و خواهر را به حمایت از روحانیت و ملت را به اطاعت از امام. اگر روی تخت بیمارستان بودند غصه می‌خوردند که چرا شهید نشده‌اند و آرزو داشتند که خوب شوند و دوباره به جبهه برگردند. اگر حمله تمام می‌شد و به خانه و شهر بر می‌گشتند برای نوبت بعدی اعزام لحظه‌شماری می‌کردند. آیا می‌دانید اینان چه کسانی هستند‌؟ اینان که در کردستان و گنبد با ضد‌انقلاب جنگیدند و دوباره سرشان بریده شد و در جبهه‌های غرب و جنوب جان باختند و حماسه آفریدند و در تهران و شهرهای دیگر در خیابان‌ها‌، کوچه‌ها و خانه‌ها ترور شده و در عین حال صحنه را برای ضد‌‌انقلاب خالی نگذاشتند؟ اینان اگر نبودند کشور هم نبود. اینان که امام هم آرزو می‌کرد که کاش از آنان بود، اینان پاسداران انقلاب اسلامی هستند. فرزندان راستین این امت و جوشیده از متن انقلاب. صادق‌ترین چهره‌های حزب‌اله هم اینانند که آمریکا را به وحشت انداخته‌اند و خواب را از چشم ضد انقلاب ربوده‌اند و همه جا هستند. هوشیار و بیدار، مراقب و پیگیر. زیباترین حماسه را آفرید و ماندنی‌ترین نغمه‌ی آزادی‌خواهی و شرف‌دوستی و حق‌طلبی را سرود. اینک حسین (ع) زنده است. در رزم هر پاسدار در نگهبانی هر برادر سپاهی در شهادت هر بسیجی در مقاومت هر رزمنده. پاسدار اهل نماز و راز و نیاز است. زندگی ساده برخوردی متواضعانه اخلاق اسلامی دارد. مردم به پاسدار علاقه دارند و به سپاه اطمینان. مردم آن قدر بچه‌های سپاه را دوست دارند که هرگز نمی‌خواهند غمی بر چهره‌ی معصومشان ببینند و نه خطایی در رفتارشان و نه حرکت زشتی در برخوردشان. برایشان در راهپیمایی‌ها و تشییع جنازه‌ها دعا می‌کنند در نمازها به یادشان هستند. پاسدار ایثارگری بی‌توقع رزمنده‌ای است بی‌چشمداشت نه این که چیزی نخواهد نه، پیروزی اسلام را می‌خواهد و طول عمر امام را و نجات مستضعفین جهان را. پاسدار از مردم است و با مردم و برای مردم. مردم گرفتاری‌های خود را با سپاه در میان می‌گذارند و درد دل خود را با پاسدار می‌گویند. برای این که مردم می‌دانند پاسداری یک شغل نیست یک تعهد است و پاسدار یک شاغل نیست یک عاشق است یک حقوق‌بگیر نیست یک حق‌بگیر است. پاسدار به بچه‌های خود هم می‌رسد آنها را با عشق امام و کینه‌؟ بزرگ می‌کند. پاسدار از جبهه برای بچه‌هایش قصه دارد و شب‌هایی که پست نباشد و در خانه برایشان داستان‌هایی از حماسه‌های برادران می‌گوید حماسه‌هایی که با جوهری از خون و با قلمی از گلوله و بر صفحه‌ای از دشت و بیایان سروده و نگاشته شده است. سوم شعبان میلاد حسین (ع) است و روز پاسدار چه تناسب عجیبی است حسین (ع) سرور شهیدان است و سالار پاسداران. حسین (ع) خود پاسدار بزرگی است که عاشقانه در راه حفظ و نگهبانی دستاوردهای انقلاب الهی جدش حضرت محمد (ص) از جان، مال، فرزند، زندگی و همه چیز گذشت.