در حال دریافت تصویر  ...
نام مجید رازقی
نام پدر محمد رضا
نام مادر خدیجه
محل شهادت سرپل ذهاب

بیوگرافی
رازقی، مجید: بیست و چهارم شهریور ۱۳۴۰، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدرضا و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. یازدهم مهر ۱۳۵۹، با سمت انباردار در سرپل‌ذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره، شهید شد. مزار او در امامزاده حسین زادگاهش واقع است.

محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۰/۰۶/۲۴
محل شهادت سرپل ذهاب تاریخ شهادت ۱۳۵۹/۰۷/۱۱
استان محل شهادت کرمانشاه شهر محل شهادت سرپل ذهاب
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دیپلم رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، مجید رازقی: به نام خدایی که یکتاست و به نام کسی که توحید جلوه ای از اوست و به نام کسی که قانونش بر جهان حاکم است. من نه مالی دارم و نه ثروتی دارم که به کسی ببخشم و نه به کسی قرضی دارم که بر گردن کسی بیندازم؛ ولی همین قدر میدانم که باید چند جمله ای را در این مرحله حساس بر این صفحات بنویسم تا هم یادگاری از من باشد و هم این که یک وظیفه الهی را -که سنت پیامبر نیز هست- به انجام برسانم. برادران و خواهران مسلمانم و ای کسانی که این وصیتنامه به گوشتان میرسد! اصولاً ما انسانها حالت خاصی داریم و آن این که، هنگامی به مرگ فکر می کنیم آرزو داریم تا تمام خطاها و انحرافات را به دور بریزیم؛ ولی موقعی که می خواهیم به زندگی بیندیشیم، تابع نفس خویش می گردیم و خُب نتیجه اش معلوم است. شاید به همین خاطر است که میگویند باید همیشه و در همه حال به فکر مرگ بود؛ ولی این را هم نمیتوانیم فراموش کنیم که فقط انسانهای مُتّقی هستند که تکامل انسان و جهان را در زندگی و مرگ را بر اساس فطرت و سنت الهی بررسی میکنند و در جهت هدایتند. ...و اما وصیت من؛ شاید در تمام طول این اوراق که مینویسم، کمتر به این مسأله توجه گردد؛ ولی این چیزهایی که مینویسم برای آن است که ضعف های خودم را بدست آورم. کلاً نه من وصیت کردن بَلدم و نه تا به حال توصیه قابل توجهی به کسی نموده ام؛ ولی همین قدر میدانم که اگر این وصیتنامه برای هیچ کس توصیه نباشد، برای خودم هست. انسان، بودن و شدن است. بودن از آن جهت که دارای سرشت و فطرت خدادادی است و شدن از آن جهت که باید بسوی خدا پرواز کند. این پرواز در مرگ خلاصه نمیشود و همین طور در نفس کشیدن انسانی که فقط زنده است؛ بلکه این پرواز تبلور آن سوخت و قدرتی است که خدا در نهاد انسانها تدارک دیده است. منتهی بعضی از ما به باطل از این سوخت بهره میگیریم که -ان شاء الله- خدا همه ما را هدایت کند؛ هم ما مسلمانها را که از اسلام به دور افتاده ایم و هم آنها را -که به دلیل دوری از اسلام- به کفر گرویدهاند. پدر و مادرم حق بزرگی بر گردنم دارند. شاید من نتوانسته باشم حق اولادی را ادا کرده باشم؛ ولی از تمام کسانی که این وصیتنامه را میخوانند و یا میشنوند، میخواهم از آنان رضایت بطلبند. خودم فکر میکنم پاسدار خوبی برای اسلام نبوده ام؛ با این حال که امام میگوید: اگر سپاه نبود، کشور هم نبود! اگر به دست کفار کُشته شدم، سر قبرم کلمه شهید ننویسید که من استحقاق شهید شدن در راه خدا را ندارم؛ ولی از خدا میخواهم جان مرا -که اهدا میکنم- در راه پیروزی اسلام بر مظاهر کفر، بپذیرد.۱ (۱۳۲۸۳۴۷) مجید رازقی؛ پاسدار اهواز؛ ۱۸/۶/۵۹