نام | محمد خفری |
نام پدر | سیف الله |
نام مادر | صغری |
محل شهادت | میمک |
محل تولد | نطنز - خفر | تاریخ تولد | ۱۳۲۸/۰۶/۰۳ |
محل شهادت | میمک | تاریخ شهادت | ۱۳۵۹/۱۱/۱۳ |
استان محل شهادت | ایلام | شهر محل شهادت | دهلران |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۱ | تعداد دختر | ۰ |
تحصیلات | ششم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | اصفهان - کاشان |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
خاطرات
کریم جهانشاهی: یک شب محمد برای تحویل مهمات به برادران رزمنده، از پادگان عازم خط مقدم جبهه می شود، هنگامی که به نزدیکی های رزمندگان می رسد، به دلیل تاریک بودن مسیر، ناگهان خود را در میان دشمنان می بیند و به ناچار خودروی مهمات را رها کرده و به پادگان برمی گردد.
فرمانده پادگان که از موضوع باخبرمی شود، او را مورد سرزنش قرار داده و از اینکه خودروی مهمات را رها کرده و بازگشته اظهار ناراحتی و نگرانی می کند.
محمد نیز خطاب به فرمانده می گوید: من قول می دهم که فردا ماشین را به همراه مهمات تحویل شما بدهم.
بالاخره صبح فرا می رسد و محمد با گرفتن یک سرباز و ۲ اسلحه به سوی محلی که خودروی مهمات را در آنجا رها کرده بود، می رود.
آنها از پادگان حرکت می کنند و نزدیکی های خودرو که می رسند، چند تن از مزدوران رژیم بعث را در مقابلشان می بینند، محمد بلافاصله به زمین نشسته و اسلحه اش را به سوی آنها نشانه می گیرد و آنها را به رگبار می بندد و با سربازی که همراهش بوده، چند تن از نیروهای عراقی را به هلاکت می رسانند.
در همین لحظات که فشنگ های اسلحه محمد تمام می شود، تصمیم می گیرد تکه سنگی را که زیر پایش بوده برداشته و آنها را با سنگ مورد حمله قرار دهد، او که دستش را از زمین بلند می کند، سربازان عراقی که فکر می کردند در دست او نارنجک است دستهایشان را بالا برده و تسلیم می شوند.
آن روز محمد ۳ سرباز عراقی را دستگیر و به همراه خودرو و تمامی مهمات به پادگان بازمی گرداند و فرمانده پادگان با مشاهده دلاور مردی های این رزمنده او را مورد تشویق ویژه قرار می دهد.