در حال دریافت تصویر  ...
نام فرهنگ ابراهیمی
نام پدر نعمت الله
نام مادر کبری
محل شهادت بانه

بیوگرافی
ابراهیمی، فرهنگ: چهارم اردیبهشت ۱۳۳۵، در روستای رازمیان از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش نعمت‌الله (فوت۱۳۴۶) کشاورز بود و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هجدهم خرداد ۱۳۶۴، در بانه هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سینه پا و گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.

محل تولد قزوین - رازمیان تاریخ تولد ۱۳۳۵/۰۲/۰۴
محل شهادت بانه تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۰۳/۱۸
استان محل شهادت کردستان شهر محل شهادت بانه
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۲ تعداد دختر ۱
تحصیلات دیپلم رشته تجربی
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، فرهنگ ابراهیمی: اینجانب فرهنگ ابراهیمی، فرزند همت الله، این وصیتنامه را با کمال سلامتی و با میل و رضایت کامل می نویسم که امیدوارم بعد از مرگم اجرا شود. اول به نام پروردگار قادر متعال که تمام هستی و نیستی در دست او خواهد بود؛ خدای یکتایی که آفریننده ی تمام موجودات و پدید آورنده روز و شب و خالق ستارگان، خورشید، مهتاب و زمین می باشد و گواهی می دهم که محمد (ص) برگزیده و پیام آور او می باشد و علی(ع) جانشین و ولی خدا می باشد. در اینجا از همسرم می خواهم که راه مرا ادامه داده و الگویی برای آینده ی بچه هایم باشد و این راه راست و این درس شهادت را به فرزندانم نیز بیاموزد. من از همسرم رضایت دارم و امیدوارم بعد از من برای بچه هایم مادر خوبی باشد. در ضمن از مال دنیا چیزی ندارم همین که هست به صورت یادگاری برای بچه هایم نگه دارید؛ البته اگر احتیاج داشتند می توانند بفروشند و خرج نمایند. خواهش دیگرم این است که هیچ موقع به بچه هایم و یا خودم ناسزا نگویید.۱ (۱۰۱۱۰۹۰) فرهنگ ابراهیمی ۱۸/۰۲/۱۳۶۳
دست نوشته ها
بسمه تعالی کبری جان سلام امیدوارم که حال خودت و بچه ها خوب باشد و هیچ نگرانی نداشته باشید گر چه می دانم که خیلی از دست من ناراحت هستی امیدوارم که مرا ببخشید از اینکه بهت دروغ گفتم عزیزم امیدوارم که در این چند سال را بشما بد گذشته است و من نتوانستم آنطوری را باید زندگی تو و بچه ها را و آسایش شماها را فراهم نمایم من بخدا قسم از روی تو خجالت میکشم ولی تو خیلی فداکاری کردی امیدوارم برای بچه هایت مادر خوبی باشی من که آنطور که می خواستم نتوانستم برای تو و بچه شوهر وپدر خوبی باشم ولی فکر میکنم هر چه بود گذشت اگر زنده برگشتم جبران همه اینها را خواهم کرد در ضمن اگر من نتوانستم بیایم خودت برو بسیج سپاه خیابان حیدری را بگیر و خرج کن چون من در کردستان شهر بانه هستم برگشتن من با خدا باشد چون ۱۸ نفر از بچه ها که با من بودند شهید و زخمی و اسیر شده اند که فکر میکنم خمپاره هاشان به قزوین رسیده باشد در هر صورت من ازتو طلب بخشش میکنم . و امید وارم که علیرضا پسر خوبی شده در ضمن مورخ ۳/۲/۶۴ جبهه . در ضمن این نامه را به یکی از بچه ها که زخمی شده است برایت فرستادم جوابش را بدهید و از وضع خودتان برایم بنویسید . فرهنگ ابراهیمی