در حال دریافت تصویر  ...
نام مهدی خوبان
محل تولد بوئین زهرا - ارداق


در حال دریافت تصویر  ...
نام ابوالفضل اسمعیلی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر کاوه
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام علی اکبر مومنی
محل تولد قزوین


در حال دریافت تصویر  ...
نام حسین شیرمحمدی
محل شهادت مارغان گیلانغرب


در حال دریافت تصویر  ...
نام سید مصطفی موسوی
محل شهادت عین خوش


در حال دریافت تصویر  ...
نام بدایار بهبودی
محل شهادت میمک


در حال دریافت تصویر  ...
نام نامدار محمدی
محل شهادت عین خوش


در حال دریافت تصویر  ...
نام ولی الله رضایی
محل شهادت میمک


در حال دریافت تصویر  ...
نام احمد عزیزی
محل شهادت فکه



یک خاطره شهید  مهدی شالباف


من از روی شما شرمنده‌ام

سردار سرتیپ، مهدی صباغی: از طرف سردار شهید «مهدی زین‌الدین»، فرمانده‌ی «لشکر علی بن ابیطالب» (ع)، به برادر «شالباف» و چند تن دیگر مأموریت داده شد که جهت شناسایی منطقه‌ی عملیاتی و فراهم‌کردن زمینه‌ی عملیات، وارد جزیره‌ی «مجنون» شوند. ایشان هم ـ که اولین رزمنده‌ای بود که وارد جزیره «مجنون» می‌شد ـ تمام امکانات و وضعیت جزیره را بررسی کرده و پس از بازگشت از جزیره به سردار «زین‌الدین»، اطمینان داد که هیچ مشکلی برای انجام عملیات وجود ندارد. شب اولی که وارد جزیره شدیم، خط را شکسته و منطقه را آزاد کردیم. در این عملیات، «مهدی شالباف»، مسؤول قسمت شمالی جزیره بود که برای حفظ جزیره پدافند کرده بود و ما نیز با سردار «حسن‌پور» در جزیره‌ی مجنون بودیم. پس از عملیات، دشمن «پاتک» سنگینی را آغاز کرد؛ به طوری که توانست خط را شکسته و جمعی از رزمندگان را اسیر کند. از طرفی هم تانک‌هایش در حال پیشروی به سمت خطوط «پدافندی» ما بودند. موضوع را با سردار «زین‌الدین» در میان گذاشته و گفتم که همین وضعیت در منطقه‌ی شمالی هم ـ که «مهدی شالباف» در آن منطقه حضور دارد ـ وجود دارد. «زین‌الدین» در پاسخم گفت: «با توجه به این که «مهدی» چند شب است که به خاطر عملیات نخوابیده و از طرفی به لحاظ مجروحیت شدید دستش در عملیات قبلی به زحمت افتاده است، من خجالت می‌کشم که با ایشان تماس بگیرم و بگویم عقب‌نشینی کند؛ تو به او بگو.» من هم بلافاصله با «مهدی» تماس گرفتم و پیغام سردار را به او رساندم و خواستم که با باقی نیروهای به جا مانده‌اش برگردد؛ اما «مهدی»، بلافاصله گفت: «خط، نه مال توست و نه مال «زین‌الدین»!… من هم بخاطر خدا و حفظ انقلاب اسلامی، تا هر کجا که امکانش باشد پیش خواهم رفت!» پشت‌بند این گفت‌و‌گو، «مهدی» رزمنده‌های گُردان خود را در قالب یک گروهان سازماندهی کرد و در مقابل دشمن ایستادگی نمود.  در حال درگیری با دشمن بودیم که با سردار شهید «مهدی زین‌الدین» روبرو شدیم. ایشان وقتی «شالباف» را دید، دستش را جلوی چشم‌هایش گذاشت و گفت: «آقا مهدی! من از روی شما شرمنده‌ام!»