سيف اله تيموري: ابتداي جنگ چون دوره هاي متعدد تخصصي تخريب را گذرانده بودند به عنوان فرمانده و مسئول اطلاعات تيپ ها بودند و شايد هفته اي يكي و دو روز بين دشمن مي ماندند و بعد از جنگ، عضو مهندسي نيروي زميني در قسمت تخريب شد و بعد از سال ۱۳۷۲ و تقريبا نصف ماه در منطقه تخريبي به سر مي برد و بعد از سالها تلاش، واقعا دستمزدش شهادت بود که از خدا گرفت.
سرهنگ احمد حيدري: در عمليات بدر به عنوان سكان دار و اطلاعات بودند كه بعد از ۵ و ۶ روز تلاش رزمندگان بين دجله و فرات قرار گرفته بوديم كه بايد آنجا را خالي مي كرديم و به ارتشي ها مي داديم و ما قبول نمی كرديم و مي گفتيم اينجا شهيد داده ايم كه ايشان يك چوب دستي داشتند كه با شوخي و خنده ما را از آنجا بردند.
يك روز از منطقه دزفول با اتوبوس بر مي گشتيم كه يك گوني پرتقال خريده بوديم و با اين پرتقال ها به سر رزمنده ها مي زد و يك پرتقال كه كمي لك افتاده بود به دست من افتاد و ايشان كه كنار صندلي راننده نشسته بودند و من هم منتظر بودم كه برگردد و با پرتقال به او بزنم و همين كه برگشت من هم چنان زدم كه تمام شيشه پر از لاشه هاي پرتقال شد و همه خنديدند و يك ساعتي حرف نزد و گفت كه احمد بدجوري زدي