نام | محمد علی خلجی |
نام پدر | یدالله |
نام مادر | زیباخانم |
محل شهادت | حلبچه |
بیوگرافی |
خلجی، محمدعلی: نوزدهم فروردین ۱۳۴۱، در روستای مندرآباد از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش یدالله (فوت۱۳۵۸) و مادرش زیباخانم نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. ششم فروردین ۱۳۶۷، در حلبچه عراق به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | بوئین زهرا - مندرآباد | تاریخ تولد | ۱۳۴۱/۰۱/۱۹ |
محل شهادت | حلبچه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۷/۰۱/۰۶ |
استان محل شهادت | کردستان | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۱ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | سوم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئین زهرا - مندرآباد |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، محمدعلی خلجی:
شهادت، مرتبه ای است که هر کسی که لایق آن باشد، به آن نایل می شود و بنده نیز این وصیت نامه را از آن جهت می نگارم که احتمال شهادت برای بنده ی روسیاه بسیار بعید و کم است؛ اما به هر حال آرزو برای انسان عیب نیست. شاید برکت سرخی خون شهیدان الهی و فضای عطرآگین این کربلا و به آبروی حماسه آفرینان، شامل حال بنده حقیر نیز بشود که شهید شاهد است و حی و حاضر.
در همه ی زمان ها شهید، خط سرخی است بر وجود تمامی مستکبران و با آن نگاه های ربّانی و ملکوتی که در لحظه ی شهادت دارند، ارزش های گمشده و فراموش شده ی انسانی را زنده می کنند و مگر نشنیده اید که خمینی -آموزگار بزرگ شهادت- آزادگی و مختار بودن و عاشق بودن و الهی بودن انسان را مُهر کرد و به همه ی تاریخ درس داد و قلب تاریخ را فتح کرد و حال چون شمع باید سوخت و شکافنده ی ظلمت و نور شد. بالاخره ما هم به صف شهیدان خونین پیکر حسینی پیوستیم که -ان شاء الله- خداوند کریم این جان را در راه رسیدن به خودش، قبول فرماید.
خُب برادر! زمان، زمان ابا عبدالله الحسین(ع) است و دشمنان هم، هم چون یزید بن معاویه دست به دست هم داده اند و پیروان اسلام و قرآن را از چهار طرف محاصره نموده اند. آمریکای جنایت کار، با چه چیز ما دشمنی دارد که از آن طرف دنیا ناوگان جنگی خود را به خلیج فارس آورده و کشور جمهوری اسلامی ما را تهدید می کند؟
اما برادر! همچون کوه، محکم و استوار باش.
...و اما سخن آخرم این است که: بیشتر مدافع انقلاب باشید و از ارزش های والای اسلامی و انسانی پیروی کنید و تنها به خدا توکل کنید و مبادا امام را چون اهل کوفه -که ابا عبدالله(ع) را بی یاور گذاشتند- تنها بگذارید.
...و کلام آخر اینکه: بر سختی ها و مشکلات فایق آیید.
...و اما پدر و مادرم! بدانید که مؤمن واقعی با خون خود وضو می گیرد و به نماز عشق می ایستد و حفظ ارزش های انسانی، به پایبندی او به عشق است و خوشا به حال شما که امانت خویش را به صاحبش فرستادید.
باری، مادرم! امیدوارم که مرا ببخشید؛ مادری که روزها و شب ها در بزرگ کردن من زحمت زیاد می کشیدید، حق مادری را بر من حلال کنید. زیرا حقی را که بر گردن من داشتی، نتوانستم جبران کنم و امید است که در شهادت من، هیچ گونه ناراحتی و گریه نکنی و به دیگر مادران شهدا، دلداری بدهید؛ چون شهادت، سعادت انسان است و امام را دعا کنید و مرا ببخشید که نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم.
...و اما به برادرم سفارش می کنم که همانا راه خودش را ادامه دهد و به بسیج برود و آموزش اسلحه فراگیرد و نگذارد که اسلحه ام بر زمین بماند.
...و اما شما همسر عزیزم! شما همه ی زحمات خانه و بچه ها را تحمل می کنید؛ ولی من نتوانستم با همکاری شما به وظیفه ی دینی خود عمل کنم. امیدوارم و از خداوند قادر متعال می خواهم که شما را با زینب کبری(س) محشور بدارد و اگر من نتوانستم که شوهر خوبی برای شما باشم و تمام خواسته های تو را برآورده سازم، باید مرا ببخشید. من در مدت ۳ سالی که با هم زندگی مشترک داشتیم، خیلی شما را اذیت و آزار کردم و ناراحتی بسیار کشیدی و با همه ی کمبودهای زندگی ساختی؛ لذا من از شما راضی هستم و امیدوارم، خدای من هم از شما راضی باشد و همان طور که گفتم من همسر خوبی برای شما نبودم، ولی شما مادر خوبی برای بچه و یادگاری هر دوی ما هستی. فرزندمان را هم طوری تربیت کن که فردا سربار جامعه نباشد و افتخار کند که راهم را ادامه دهد.۱ (۱۲۷۳۳۵۲)
محمدعلی خلجی
۳۰/۱۱/۶۶