نام | علی اصغر اصغری |
نام پدر | محمد علی |
نام مادر | بمانی |
محل شهادت | پیرانشهر |
بیوگرافی |
اصغری، علیاصغر: نهم اردیبهشت ۱۳۴۰، در روستای بشر از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کشاورز بود و مادرش بمانی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم فروردین ۱۳۶۱، در پیرانشهر، هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | قزوین - بشر-دهستان قاقازان | تاریخ تولد | ۱۳۴۰/۰۲/۰۹ |
محل شهادت | پیرانشهر | تاریخ شهادت | ۱۳۶۱/۰۱/۰۵ |
استان محل شهادت | آذربایجان غربی | شهر محل شهادت | پیرانشهر |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۰ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | پنجم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین - بشر |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، علی اصغر اصغری:
من به عنوان یک جوان، مکلف بر آن شدم تا از مکتبم دفاع کنم؛ این جمله را می گویم تا جهانیان بدانند تا زمانی که اسلام، رهبری چون امام خمینی و سردارانی چون چمران ها و سربازانی چون ما دارد، همیشه پا بر جاست و هیچ وقت شکست نمی خورد و این مِنّتی است که خداوند بر ما نهاده که پیشوا و وارث زمین شویم.
ابتدا به عنوان یک شهید -اگر باشم- پیامی دارم به ملت اسلام، که قیام کنند برای ادامه و تکمیل این انقلاب که دستاورد هزاران شهید گلگون کفن است و از توجیه کردن و تضعیف این انقلاب دست بردارند و کسانی که گمراه و منحرف شده اند، به دامن اسلام -که دامنی است مهربان و لطیف- برگردند.
دوم، به عنوان یک فرزند وصیتی دارم به پدر و مادرم؛ قبل از آن، سپاسی دارم از زحمت های ایشان و سپس از آنها می خواهم که بعد از من به اسلام و دین وفادارتر باشند و سست نشوند؛ بلکه مستحکم باشند و مادرم بداند که در روز محشر، نزد بانوی بزرگ اسلام، فاطمه اطهر (س) سرافراز و آبرومند است، ان شاء الله و پدرم بداند که خواست اسلام و شهدا از او و تمام پدران مسلمان دیگر، داشتن اخلاق پسندیده و نیکو است؛ چرا که ما باید با عمل و رفتار نیکو، کافران را مجذوب اسلام کنیم.
سوم، به عنوان یک برادر کوچک وصیتی دارم به برادر و خواهران تنی و دینی خودم. خواست اسلام -که همان خواست من است- از آنها این است که از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنند و با پدر و مادر، خوش رفتاری کنند که این وصیتی از اعماق قلبم به شما عزیزان است. به اسلام، امام و انقلاب وفادار باشید!
با سلام به حضرت امام حسین(ع)سالار شهیدان و اسوه ی مجاهدان راه خدا و با سلام به مهدی (عج) فرمانده ی کل جبهه های حق علیه باطل و معشوق تمام رزمندگان عاشق و سلام بر نایب بر حقش، حضرت امام خمینی -روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداه- و با سلام به تمامی شهیدان راه اسلام و قرآن و با سلام به پیشگاه پُر عظمت و پُر مهر پدر عزیز و بزرگوارم.
سلام بر سروری که به حق سروری کرد؛ ولی در مقابل، جز نافرمانی و رنج چیزی دریافت نکرد.
سلام بر آقایی که هیچ وقت حاضر نبود اهل بیتش گرسنه باشند و در سختی و رنج زندگی کنند و از هر طریق امرار معاش می کرد؛ حتی اگر شده ماشین کسی را تمیز کند و زمین را بشوید. این اعمالی است که فقط و فقط از یک پدر دلسوز و خالص و صالح با قلبی پاک و بدون هیچ ناخالصی بروز می کند و شما ای پدر بزرگوار! اسطوره و تجسم واقعی یک انسان الهی هستی و فرزند حقیرت به شما پدر معظم، مباهات و افتخار می کند و این افتخار را با فریاد به تمام جهانیان اعلام می کند.
سلام بر پدری که آنچنان از رویش شرمنده و روسیاهم که حاضرم در مقابل اعمالم بارها قطعه قطعه شوم تا شاید راه نجاتی بیابم.
پدر عزیز! فرزند حقیرت را دریاب که حیران و وامانده است و از او درگذر و حلالش کن که غرق معصیت است و بسیار محتاج دستگیری.
پدر بزرگوار! این کلمات، تمامش حقیقت محض است. گر چه نمی توانم توصیف شما را به جای آورم؛ اما قطره ای از دریای بیکران مقام والای شما را شاید در برگیرد.
پدر عزیز! از محضرت عذر می خواهم که تا به حال نام های خصوصی برایت ننوشتم؛ این به دلیل مشغله ی زیاد است.
پدر عزیز! قلبم پُر از مهر و محبت شما و مادر عزیزم است؛ اما چون قادر به توصیف شما و مقام والای شما نیستم، لذا به چند سفارش اکتفا می کنم:
اول این که از حقیر درگذرید.
دوم این که از همسرم نیز درگذرید و از او نگهداری کنید؛ او امانتی از طرف فرزند حقیر و روسیاهتان است.
دیگر این که کارمند و خدمتگزار صالح و صادقی برای امام و جمهوری اسلامی باش و به همکارانت هم سفارش کن که چنین باشند. سلام مرا به آنان برسان و به آنها بگو: به اسلام، امام و انقلاب وفادار باشند، که این تکلیف یک مسلمان مُقلد است.
پدر من، آقایی است که اگر پرچم خونین مرا برایش ببرند، آن را به برادر دیگرم می دهد و او را راهی جبهه ی اسلام کرده و قربانی امام می کند.۱ (۱۰۵۲۳۵۴)
فرزند حقیرت؛ علی اصغر