نام | اسماعیل برزگر |
نام پدر | حیدر |
نام مادر | آسیه |
محل شهادت | زنجان - پادگان مالک اشتر |
بیوگرافی |
برزگر، اسماعیل: یکم فروردین ۱۳۵۱، در روستای آبخوره از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش حیدر، کشاورز بود و مادرش آسیه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت میکرد. سیزدهم اسفند ۱۳۷۱، در پادگان مالکاشتر زنجان هنگام آموزش بر اثر انفجار نارنجک به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد. |
محل تولد | بوئین زهرا - آبخوره | تاریخ تولد | ۱۳۵۱/۰۱/۰۱ |
محل شهادت | زنجان - پادگان مالک اشتر | تاریخ شهادت | ۱۳۷۱/۱۲/۱۳ |
استان محل شهادت | زنجان | شهر محل شهادت | زنجان |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | اول راهنمائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، اسماعیل برزگر:
در حالی که سه سال از پایان جنگ تحمیلی می گذرد و مزدوران بعثی -با آن همه جنایات- از خاک کشور عزیزمان بیرون رانده شده اند، به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم؛ البته، این یکی از آرزوهای همیشگی من بود، که روزی بتوانم سرباز اسلام شوم و در راه خدا بجنگم. بارها به «سپاه» و «بسیج» مراجعه نمودم؛ ولی به دلایلی نتوانستم به جبهه بروم، تا این که در سال ۶۹ به سربازی رفتم.
سرباز در این دوره، سرباز اسلام است. به این راه با دید کافی نگریسته و خودم انتخاب کردم. راهی که پیامبران و امامان ما % انتخاب کرده بودند؛ یعنی راه جنگیدن در راه «الله» و «جهاد» برای احیای دین خدا. دینی که هزار و چهار صد سال از ظهور آن می گذرد و بارها سرمایه داران و اشرافیان خواسته اند که این دین را از بین ببرند؛ ولی به کوری چشمشان، همیشه مأیوس شده اند و دین خدا همیشه پیروز است. افتخار می کنم که من هم یکی از سربازان «الله» باشم.
سلام به تو ای پدر گرامی ام! ای امیدم، ای کسی که همه ی هستی ات را در راه خوب زیستن من فدا می کردی! حال که من به سن بلوغ رسیده ام و باید عصای پیری دست تو باشم، تقدیر الهی چنین شد، که برای انجام وظیفه به خدمت سربازی اعزام شوم. گرچه هیچ زمانی نتوانستم موجب رضای تو باشم؛ ولی از تو می خواهم مرا ببخشی و همیشه حامی اسلام و مظلومان و پیرو امام باشی.
ای مادر عزیز، ای همه هستی ام، ای عزیزی که وجود ناچیز من فقط به اسم شیرین تو زنده است و ای کسی که شب های درازی را نخوابیدی و بالای سرم نشستی تا من در آسایش باشم! بر تو درود و سلام می فرستم و امیدوارم مرا ببخشی.۱ (۱۱۱۳۳۲۵)
سرباز راستین اسلام؛ اسماعیل برزگر
۰۱/۰۳/۱۳۷۰