نام | ابوالفضل فلاح شیروانی |
نام پدر | شعبان علی |
نام مادر | زبیده |
محل شهادت | ام الرصاص |
بیوگرافی |
فلاحشیروانی، ابوالفضل: دوم تیر ۱۳۴۲، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش شعبانعلی، کشاورز بود و مادرش زبیده نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گروهان در امالرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. |
محل تولد | قزوین | تاریخ تولد | ۱۳۴۲/۰۴/۰۲ |
محل شهادت | ام الرصاص | تاریخ شهادت | ۱۳۶۵/۱۰/۰۴ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۰ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | پنجم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | 1376 | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، ابوالفضل فلاح شیروانی:
پدر، مادر، برادران و خواهران عزیزم! الآن شما که این نوشته را میخوانید، من در میان شما نیستم؛ اما من راهی را انتخاب کردم که حسین، این راه را رفت و در این راه، چه مصیبتها که نکشید.
گفته اند استواری را از کوه باید یاد گرفت؛ آری! حسین، خود کوهی استوار بود و حتی استواری او نیز از کوه بالاتر است؛ زیرا اگر کوه، به جای او بچه ی شیرخواره اش را میداد، از استواری می افتاد و اگر حبیب بن مظاهرش را میداد، از استواری می افتاد! او تنها ماند و ندای «هل من ناصر»ش را سر داد تا دیگر راهی برای دورویان نباشد. او برادرانش را از دست داد؛ اما از استواری نیفتاد، ولی کوه ها اگر این مصیبت ها را میدیدند، از استواری می افتادند.
در این بین، باز حسین، بنیانگذار مرگ سرخ است. مرگی که یک باختن نیست؛ بلکه مرگی است که یک مبارز با همهی آگاهی انتخاب مینماید، چنان که امیر عرب میگوید: شب را به صبح نمیرسانم، الّا به امید شهادت!
پدر و مادر عزیزم، برادران و خواهرانم! شما باید پشتیبان ولایت فقیه باشید که بعد چند هزار سال خداوند به ملت ایران و تمامی مستضعفان جهان نعمت بسیار بزرگی داده است و من افتخار میکنم که در زمان نایب امام زمان(عج) زندگی میکنم و امام امت پرچمدار این نهضت است، که -بعد از هزار و چند سال- اسلام واقعی در ایران دارد پیاده میشود؛ اسلامی که همه ی انبیا و امامان به دست ما دادند.
پدر و مادر عزیزم! اسلام ما، همان اسلامی است که حضرت علی، در آن زمان پیاده کرد. آن زمان هم حکومت حضرت علی، و خود آن حضرت، همیشه از بیرون مرزها و هم داخل مرزها مورد حمله قرار میگرفت. آن زمان هم منافقین و خوارج به حضرت علی(ع)، ضربه میزدند. الآن هم دارند حکومت علی، را در ایران پیاده میکنند.
پدر و مادر عزیزم! در این زمان هم عمارها، یاسرها و ابوذرها زیادند که اسلام را یاری کنند.
پدر و مادر عزیزم! ما باید امامانمان را الگو قرار دهیم که هیچ یک از یازده امام ما در بستر یا مرگ طبیعی نمرده اند؛ بلکه هر کدام به یک نحوی به شهادت رسیده اند؛ یکی با زَهر، یکی در جنگ و یکی هم در محراب... همه ی اینها هدفشان اسلام بود و ما هم هدفمان اسلام است.
مادر جان! وقتی خبر شهید شدنم را آوردند، ناراحت نشو؛ چون من راه حسین(ع)، را رفتم.
مادر جان! باید افتخار کنی که من در بستر نَمُردم.
مادر جان! در مرگ من، هیچ کس نباید گریه کند و هیچ کس حق ندارد سیاه بپوشد.
مادر جان! در عروسی من، چه حالی باید داشته باشی؟ حالا در مرگم همان حال را داشته باش؛ چون در راه خدا شهید شدم.
مادر جان! در این جنگ، چه شهیدها دادیم که هر کدام امیدی برای اسلام بودند؛ نمونه اش شهدای هویزه، آن دانشجویان عزیز پیرو خط امام که در راه اسلام شهید شدند.
مادر جان! اسلام باید با خون شهدا رشد کند.
ابوالفضل فلاح شیروانی