نام | علی صابری نژاد |
نام پدر | رجبعلی |
نام مادر | حلیمه |
محل شهادت | ام الرصاص |
بیوگرافی |
صابرینژاد، علی: دوم تیر ۱۳۳۲، در روستای شریفآباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش رجبعلی (فوت۱۳۵۰) کشاورز بود و مادرش حلیمه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در امالرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۸۰ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. |
محل تولد | قزوین - شریف آباد | تاریخ تولد | ۱۳۳۲/۰۴/۰۲ |
محل شهادت | ام الرصاص | تاریخ شهادت | ۱۳۶۵/۱۰/۰۴ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۲ | تعداد دختر | ۲ |
تحصیلات | اول راهنمائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | 1380 | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین-شهر البرز - شریف آباد |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، علی صابری نژاد:
حمد و سپاس خدایی را که توفیق یافتم در راه مبارزه ی حق علیه باطل شرکت نمایم و آنچه را که دارم در طبق اخلاص نهاده و تقدیم ایزد منان نمایم و آنچه را که حسین(ع) و یارانش و تمام رزمندگان -از صدر اسلام تاکنون- پروانه وار دور او گشته اند، من هم آن را باز یابم؛ یعنی «شهادت».
آیا براستی کسی به خود اجازه می دهد که با چشم خود ببیند جنایتکاران به اسلام و کشورش حمله و تجاوز نموده اند و بنشیند و سکوت کند؟
من هم اکنون می روم تا با خدایم ملاقات نمایم؛ می روم تا آتشی را که در دلم مشتعل گشته، خاموش نمایم. اکنون به سوی سنگرهای غبارآلود همرزمانم می شتابم و به سوی مکان با صفای جبهه ی جنگ پرواز می کنم، که دشمن بداند هیچ موقع سنگر اسلام خالی نمی ماند.
توصیه ی من به شما امت حزب الله و مردم شهیدپرور و بلکه به تمام امت اسلام این است: سلاح به زمین افتاده ام را برگیرید و در دست هایتان محکم بفشارید و به طرف دشمنان اسلام نشانه رفته، صدای رگبار مسلسل را با صدای تکبیرتان بیامیزید و آن ها را به وحشت بیندازید، تا آنان را از تجاوز مأیوس کرده و نابود نمایید و نگذارید دل های داغدار این ملت را بیش از این بسوزانند.
برخیزید و هجرت نمایید و خود را به خدای بزرگوار بسپارید و از خویشتن درگذرید.
ای مردم شهیدپرور! همیشه مواظب ایمان خود بوده و مساجد را پُر کنید و نماز بپا دارید و خون شهیدان اسلام را پاس بدارید و قدر رزمندگان را بدانید، که پاس داشتن خون شهیدان، نگه داشتن حرمت الهی است.
...و اما، ای مادر مهربانم! باید بدانی که من امانتی بیش نیستم و این امانت -دیر یا زود- باید به صاحبش -که خدای جهان آفرین است- باز گردد؛ چون ما به قیامت و حساب و کتاب یقین داریم و باید در راه خدا، از مکتب قرآن و رهبری دفاع نماییم.
مادر عزیزم! نکند در شهادتم بی تابی کنی و جامه بِدَری و تا آخر عمر خود را در آتش اندوه بسوزانی، که اگر چنین کنی، مورد طعنه دشمن قرار خواهی گرفت؛ صبور و بردبار باش!
...و ای همسرم! شما هم بدان تمام رزمندگان عاشقی که در سنگرهای دفاع از اسلام جانبازی می کنند، چشم هایشان از شدت اشکی که به عشق و خوف خدا ریخته می شود، صدمه دیده و شکم هایشان از روزه ی فراوان لاغر گشته و لب هایشان از دعا خشکیده و رخساره شان از بیداری شب ها زرد گشته و بر چهره هایشان همواره غبار پُر طراوت نشسته است. آری! ارمغانی بودند که رفتند و سزاوار است که تشنه ی دیدارشان باشیم.
هر وقت به یاد من افتادی، یاد مادرانی باش که فرزند در آغوش بسوی رگبار مسلسل ها شتافتند.
فرزندان عزیزم! شما را به پیروی از اسلام، قرآن و روحانیت مبارز، بخصوص «ولایت فقیه» سفارش و وصیت می نمایم و بدانید که به همین دلیل نخواستم در بستر بمیرم؛ لذا امر ولی فقیه را اطاعت و جهاد در راه خدا را انتخاب نمودم.
فرزندان عزیزم! در راه فراگیری علوم اسلامی کوشا باشید و در جامعه، از مسؤولین توقع بی جا نداشته باشید و مشکلات خود را به رُخ آن ها نکشید و برای آن ها رازدار باشید؛ که خدا می داند همه مسؤولیم! سعی کنید در جامعه با عزت زندگی کنید و هیچ وقت ذلت پذیر نباشید؛ بلکه آزاده باشید.
کسانی که مخالف انقلاب می باشند، در مجالس و تشییع جنازه ام شرکت نکنند، که روح من از آنان نفرت دارد.
ضمناً در صورت امکان «حاج آقا باریک بین» -نماینده ی محترم حضرت امام و امام جمعه ی قزوین- و یا «حاج آقا محمدی تاکندی»، برای من نماز بخوانند و در مجلس ختمم وصیت نامه ی مرا به مردم توصیه نمایند.۱ (۱۴۵۵۰۹۲)
علی صابری نژاد
۱۹/۰۸/۱۳۶۵
کلام شهید علی صابرینژاد
Loading the player ...