در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد کریم پورجلیله وندتبار
نام پدر رحیم
نام مادر ربابه بیگم
محل شهادت شوش

بیوگرافی
کریم‌پور جلیله‌وندتبار، محمد: شانزدهم شهریور ۱۳۳۰، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش رحیم، طلبه بود و مادرش ربابه‌بیگم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. پنجم فروردین ۱۳۶۱، در شوش بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد آبیک - خاکعلی تاریخ تولد ۱۳۳۰/۰۶/۱۶
محل شهادت شوش تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۱/۰۵
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت شوش
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۱
تحصیلات ششم ابتدائی رشته -
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک - خاکعلی


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، محمد کریم پورجلیله وندتبار: خدایا! چه لیاقتی دارم؛ خدایا! تو دوستم داری؛ خدایا! تو محبتم می کنی؛ خدایا! چه دارم که شُکرگذار این همه نعمتت باشم؟ خون شهدا اسلام را نگه می دارد و خون شهدا است که مردم مستضعف را نجات می دهد... چقدر قرآن از شهید حرف زده است. اگر مرگم در راه خدا شد، امیدوارم سرور شهیدان را ببینم. شما هم از مرگ نترسید و همیشه دعا کنید که خداوند توفیق کشته شدن در راه خود را به شما عطا کند. با هدف و با نیَّت هجرت کنید و قدرت خدا را ببینید. در راه خدا تلاش نمایید و رنج بکشید و از بدی های آن صرفِ نظر کنید. به خدا و رسول او ایمان آوردید و در راه خدا جهاد و تلاش کنید. پروردگارا! خودم را به تو واگذار می نمایم و طلب مغفرت می جویم. در مکتب ما همه چیز دعا است. دعا، تضرع حال انبیا و اولیا است و هر چه می خواهی از خداوند بگیری، با دعا بگیر و به هر که می خواهی بِرسی، با دعا و زاری برس. بیشتر دعاهایت را در خلوت و تاریکی و شب هایی که یک دفعه از خواب بیدار می شوی، انجام بده و هر موقع دعا خواندی با گریه و زاری باشد... دعا را با زبان نخوان و با دل بخوان! ...و اما شما مردم و بندگان خدا! به قرآن و دستورات خدا -که پیامبران آورده اند- توجه کنید که می دانم می کنید. با مال و جانتان به یاری میهن اسلامی -که ولایت فقیه در او حکومت دارد- بپردازید و نکند -خدای ناکرده- ما از بندگان دیگر خدا عقب مانده باشیم و مادیات دنیوی را مورد تجارت قرار دهیم. ...و اما در مورد بچه ها؛ حتماً بچه ها را با پول و متاع دنیایی خودم -اگر داشتم- بزرگ نمایید؛ البته سرپرستشان خدا است. ما که نتوانستیم خدمتی به اسلام بنماییم، شاید آنها جمهوری اسلامی را به پیش بَرند و دنبال رهبر و ولایت فقیه حرکت نمایند و راه پدرشان را ادامه دهند؛ -ان شاء الله. سر قبرم شیرینی یادتان نرود؛ در مجلس هم پخش کنید. (۱۶۲۰۴۱۴)
دست نوشته ها
محمد کریم پور جلیلوند‌تبار: پدر جان، می‌خواهم با تو کمی شوخی کنم، دلم تنگ شده برایت. دادا، می‌خواستم که بیاورمت به جبهه تا به روی مین بروی و راه را باز کنی تا بنده حقیر هم پشت سر شما بیایم، ولی صد حیف که نیامدی، ولی از تو تقاضا دارم به مکه بروی و مرا هم فراموش نکنی. اما، پدر، داداش خوب تحریک شده بود و به جبهه آمده بود، البته من خیلی التماس کردم که برو و به پدر و مادر خدمت کن که اجرش از جبهه آمدن بیشتر است، من با شوخی به او گفته بودم که تو هم به جبهه بیا، اما دیدم که آمد و الآن هم پیش ماست.