در حال دریافت تصویر  ...
نام محمد حداد زادگان
نام پدر غلامرضا
نام مادر عذرا
محل شهادت قصرشیرین

بیوگرافی
حدادزادگان، محمد: بیست و ششم بهمن ۱۳۴۱، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، در شرکت راه‌آهن کار می‌کرد و مادرش عذرا نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم آبان ۱۳۶۱، در قصرشیرین توسط نیروهای عراقی بر اثر انفجار گلوله توپ به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۱/۱۱/۲۶
محل شهادت قصرشیرین تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۸/۲۰
استان محل شهادت کرمانشاه شهر محل شهادت قصرشیرین
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات چهارم متوسطه رشته
عملیات سال تفحص
محل کار بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - قزوین


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد

   
عنوان         فایل   
متن
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، محمد حدادزادگان: اکنون که در سیاهی شب با خدای خود تنها هستم، این نوشته را -که امری واجب است- می نویسم به عنوان آخرین پیام. به نام خدا آغاز می کنم که تنها نامی است که وِرد زبان هر رزمنده ی مسلمان است. سلام بر مهدی موعود(عج)، تنها منجی عالم بشریت و سلام بر نایب بر حقش و ابراهیم زمان و بت شکن دوران، خمینی کبیر و سلام بر امت شهیدپرور ایران که پشت استکبار جهانی و نوکران سر سپرده ی او را به خاک مالیده، در راه برقراری حکومت اسلامی کوشش می کند. سلام بر پدر و مادر عزیزم؛ پس از دعاهای بسیار، خدای کریم و الله بزرگ دعایم را اجابت کرد و این سعادت را نصیب من کرد که توفیق حضور در جبهه های حق علیه باطل را در زمان رهبری اولی الامر، امام خمینی بت شکن پیدا کنم و به جبهه بروم؛ البته من به نام خدا و برای احیای دین خدا، نه برای فکر و عقیده ی دیگران آمده ام تا با جهاد و شهادتم حقانیت این انقلاب و رهبر را به جهانیان برسانم. من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و خود را آماده جهاد با کفار می کنم و در این راه از خدا یاری می خواهم. خدایا! زنده بودنم که خدمتی به اسلام نکرد؛ شاید با نثار جان ناقابل خود خدمتی به اسلام کرده و با خون خود کفاره ی گناهانم را پرداخت کنم. بارخدایا! این قطره خون ناچیز و جان ناقابلم را در راه گسترش اسلام از حقیر بپذیر و اگر جان ما آن ارزش را دارد که برای اسلام فدا شود و اسلام پیش برود، صدها بار به ما جان بده تا مبارزه کنیم و شهید شویم. مادرم! برایم خیلی زحمت کشیده ای، می دانم؛ اما خدا را شُکر کن که زحمتت هدر نرفت؛ چون فرزندت را تربیت کردی و در راه خدا دادی و نزد فاطمه زهرا(س) در روز قیامت سربلند خواهی بود. اما مادر! دلم کمی شور می زند که نکند شما در شهادتم ناراحتی کنی! مگر ندیدی که امام برای فرزند خود ناراحتی نکرد؟! آخر مادر! من که از پسر زهرا(س) بهتر نیستم و در این دوران هم من که از شهید مظلوم بهشتی و رجایی و باهنر بالاتر نیستم. نکند برای من ناراحتی کنی! باید افتخار کنی فرزندی در راه احیای دین خدا دادی. از شما می خواهم که برایم دعا کنی که خدا از گناهانم در گذرد. اما پدرم! می دانم منتظری که بیایم و جبران زحمات شما را بکنم و در پیری یار و غم خوارت باشم. -ان شاء الله- اجر و پاداش شما را خدا می دهد. مگر قرآن نمی گوید در راه خدا هر چیزی که بیشتر دوست داری باید بگذاری و مگر حضرت ابراهیم(ع) فرزندش را در راه خدا قربانی نکرد؟ امیدوارم همچون کوه استوار باشی و در راه پیشرفت این انقلاب کوشش کنی. اما برادرم! این سخنم با شما تطبیق می کند؛ چون شما خود از نسل انقلاب هستید. برادرم! سلاحم را محکم بگیر نیفتد، که دشمن هنوز هم هست و در دفاع از اسلام و امام استوار و ثابت قدم باش و از خدا یاری بخواه و در همه ی کارهایت خدا را در نظر بگیر. ...و اما خواهرم! سعی کن با مطالعه و شناخت اسلام راستین، بتوانی اسلام را به دیگران بشناسانی و رسالت خون تمام شهیدان را به دوش بگیری و به جهانیان برسانی و رسالت زینب بودن را -که همانا رساندن پیام خون شهیدان است- عهده دار شوی و هرگز ناراحتی و گریه و زاری نکنی که مایه ی شادی دشمنان اسلام و منافقین می شوی. ...و در آخرین لحظات از دوستان و آشنایان می خواهم اگر خطایی از من سر زده، ببخشند و حلالم کنند و در هر حال از روحانیت مبارز و امام عزیز، خمینی کبیر پشتیبانی کنند. به امید دیدار.۱ (۱۲۱۹۹۰۹) فرزند شما؛ محمد حدادزادگان ۲۶/۱۱/۶۰