نام | سلطان علی علوی |
نام پدر | رضا |
نام مادر | گل زار |
محل شهادت | جزیره مجنون |
بیوگرافی |
علوی، سلطانعلی: پنجم آذر ۱۳۳۵، در روستای پیریوسفیان از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش رضا (فوت۱۳۵۱) و مادرش گلزار نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. سرانجام پیکر مطهرش در آبان سال۱۳۹۴ شناسایی و پس از تشییع در گلزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد. |
محل تولد | قزوین - پیر یوسفیان | تاریخ تولد | ۱۳۳۵/۰۹/۰۵ |
محل شهادت | جزیره مجنون | تاریخ شهادت | ۱۳۶۲/۱۲/۰۷ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | فرمانده گروهان |
تعداد پسر | ۲ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | ششم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | خیبر | سال تفحص | 1394 |
محل کار | پاسدار | بنیاد تحت پوشش | قزوین |
مزار شهید | -قزوین - قزوین - قزوین - مرکزی |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، سلطان علی علوی:
پیامی از یک همرزم به همرزمان و پیامی از علی علوی به آنان که راه جهاد را برگزیدند:
من به ندای رهبر بزرگ، امام خمینی لبیک گفتم و به جبهه ی نبرد علیه دشمنان اسلام و وطن عزیزم عازم شدم و راه جهاد را برگزیدم. جهاد من برای نان، مسکن و شکم نیست؛ بلکه -فقط و فقط- برای اسلام و آزادی مستضعفین جهان است. برای کسب شرف و کوشش در راه هدف و آرمان مقدسم و امام خمینی است که موسی وار کاخ فرعون را سرنگون و مردم ستمدیده را به اوج عزَّت رساند و با نیروی الهی بر کفر پیروز گردید.
آینده ی خویش را به چشم می بینم و پیروزی را می نگرم که مرا با اشتیاق به سوی خویش می خواند و این مَنمْ که باید با تلاش و عمل -و نه با سخن و فریادهای پوچ- به پیروزی برسم.
امت اسلام! پیروزی آینده احتیاج به خون دارد و این احتیاج جز با ثبات قدم مردم مسلمان رفع نخواهد شد.
قدر عزَّت خود را -که خداوند برای شما فرستاده است- بدانید. این عزَّتی که در جهان به دست شما امت اسلام رسید، الآن در خیلی از کشورها آرزویش را دارند و چشمان مردم جهان به شما است که شما چه کار می کنید، تا از شما سرمشق بگیرند؛ پس وحدت خود را حفظ کنید تا چشم دشمنان اسلام کور گردد.
ای برادرانم! نکند -خدای ناکرده- در حق بودنتان سست شوید.
برادرانم! نگذارید دشمنان در کاخ های سر به فلک کشیده شان -که از خون هزاران مظلوم ساخته شده است- نَفَسِ راحت بکشند و راحت استراحت کنند. حق هر مظلوم را -به یاری خداوند و رهبر عزیز- از ستمگران بگیرید و به خودشان باز گردانید.
شما را به وحدت با برادران ارتشی سفارش می کنم؛ نگذارید دشمن از جدا شدن شما خشنود شود.
همسرم، ای مجاهد فی سبیل الله! سلام و درود بر تو باد که صبر و استقامت و فداکاریت را به اسلام نشان دادی تا من به ندای رهبرم لبیک گویم. آرزو دارم در شهادتم بُردبار باشی و در بین زنانْ افتخار کنی که همسرت پیرو حق تعالی و مکتب رسول خدا(ص) بود و به شهادت رسید.
...و اما وظیفه ی تو، همسرم! سنگین شد. تو باید زینب وار از سنگر مکتبم نگهداری کنی. این تو هستی که باید فرزندان مان را برای حمایت از اسلام تربیت کنی. باید از فرزندان مان برای اسلام، زینب(س)، عباس(ع) و حسین(ع) بسازی تا از دین خدا نگهداری کنند تا سنگرم خالی نماند. ما سال ها باید در جهاد باشیم تا کاخ فرعونیان و ستمگران را درهم کوبیم و دین خدا را جهانگیر کنیم و تو همْ همچنان زینب وار رسالت خویش را انجام دِه.
به شما سفارش می کنم از کمک به دولت و اسلام دریغ نورزید و از یاد خداوند سبحان غافل نشوید و از شرکت در مجالس پُرخرج خودداری کنید و خود نیز مجالس پُرخرج نگیرید و اصول حجاب اسلامی را رعایت کنید.
فرزندانم، ای عزیزانم و ای مجاهدین فی سبیل الله! رحمت خداوندِ قادرِ سبحانْ بر شما باد.
فرزندانم! افتخار کنید پدرتان در راه خدا و مکتب حضرت رسول الله(ص) و امام خمینی شهید شده است. به شما توصیه می کنم پیرو ولایت فقیه باشید و از خط رهبری جدا نشوید و هم چنان مقاوم و استوار باشید و در مقابل ظلم و ستم جهاد کنید تا در جهان ظالمی نباشد.
ای فرزندانم و ای پاکان درگاه خدا! پیام ما را به جهانیان برسانید و بگویید: راه ما، راه خدا، راه حضرت محمد (ص)، راه امام حسین(ع) و فرزندانش و راه امام خمینی است. ما را از قدرت های پوچ خود نترسانید. ما در مقابل هر ظلمی -که به ضعیفان شود- جهاد خواهیم کرد و تا وقتی شما جنایتکاران هستید، ما هم به یاری مظلومین می شتابیم. ما به جبهه می رویم و شهید می شویم تا -سر و جان- رهبرمان سلامت باشد و شما کور شوید و او کاخ های سر به فلک کشیده ی شما را بر سرتان خراب کند و مظلومین جهان را به اوج عزَّت برساند، تا آزادانه زندگی کنند.
...و ای فرزندانم! به مسلمین بگویید که وحدت خود را حفظ کنند و پیرو ولایت فقیه باشند.
ای فرزندانم! از سنگرم حفاظت کنید و نگذارید سلاحم بر زمین بماند و سنگرم خالی باشد.
دخترم! تو باید زینب وار رسالت خویش را انجام دهی.
دو پسرم! شما باید برای رهبر، مثلِ برادران فداکار امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) باشید. از خدمت به اسلام -یک لحظه- دریغ نکنید. از شما می خواهم از روحانیّت جدا نشوید و برای این که با روحانیّت باشید، یکی از شما طلبه شود و نیز از شما می خواهم از سنگرنشینان جدا نشوید؛ لذا یکی از شما هم عضو سپاه شود. هر دوی شما در سنگر حق و در راه خدا جهادگر هستید. همه ی شما را به خدا می سپارم؛ چون می دانم خدا بهترین نگهبان و محافظ است. (۱۵۲۴۷۵۸)
سلطان علی علوی
۲۶/۱۲/۶۲