نام | علی حسنی |
نام پدر | ذوالفقار |
نام مادر | عاتقه |
محل شهادت | جزیره مجنون |
بیوگرافی |
حسنی، علی: دوازدهم خرداد ۱۳۴۷، در روستای شینقر از توابع شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش ذوالفقار، کارگر طرح آبیاری بود و مادرش عاتقه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. |
محل تولد | قزوین - شینقر | تاریخ تولد | ۱۳۴۷/۰۳/۱۲ |
محل شهادت | جزیره مجنون | تاریخ شهادت | ۱۳۶۲/۱۲/۰۷ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | اول راهنمائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | 1376 | |
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین - شینقر |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
وصیتنامه شهید علی حسنی
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به امام زمان، حضرت بقیه الله الاعظم، مهدی موعود (عج) و با درود و سلام و آرزوی طول عمر برای نایب بر حقش امام خمینی (س)، رهبر مستضعفین جهان و با درود و سلام به شهدای اسلام که حقی سنگین برگردن ما دارند و با درود بر مادرانی که چنین مردانی را تحویل جامعهی اسلامی دادند و با درود و سلام به پدر و مادرانی که باز هم میگویند: «خدایا! اگر باز هم فرزندی میداشتیم در راه دفاع از دینات میدادیم.»
این آخرین کلمات را به اسم وصیتنامه در حالی بر روی صفحهی کاغذ میآورم، که روزهایی بیش به شروع عملیات «والفجر» نمانده است و همه بارها را بستهاند و منتظر دستور حرکت میباشند.
ای مادر عزیز! «آن که مرا آورد، باز هم برد به وطنم.» راهی که من اکنون آخر آن را طی میکنم، راهی است که آگاهانه انتخاب کردهام و هدفم در این راه، پیشبرد اسلام و فرمانبرداری از امر «ولایت فقیه» است، که اگر در این راه بکشیم یا کشته شویم پیروزیم، که پیروزی فقط در فتح نیست؛ در شهادت نیز پیروزی است.
ای پدر و مادر عزیزم! من راه خودم را انتخاب کردهام. راه من، راه شهیدانی است که در کربلا با امام حسین (ع) کشته شدند.
خدایا، خداوندا! دوست دارم و از تو میخواهم که اگر شهادت نصیب من شد، مانند رهبرمان امام حسین (ع) شهید شوم و دوست دارم تشنه باشم و در خاک بغلتم و هر چه به دنبال آب میگردم، آن را نیابم؛ چون عملیات در نزدیکی کربلا است و امام حسین (ع) هم در گرمای تابستان جنگید و تشنه شهید شد.
خدایا! اگر سعادت دارم، مرا هم به طریقی که امام حسین (ع) را بردی، بِبَر.
رزمندگان دلیر و جان بر کف اسلام و قرآن! در هنگام عملیات ـ همانطوری که حضرت علی (ع) میفرماید ـ همیشه چشم خود را به انتهای دشمن بیاندازید.
برادران! همیشه با خودتان در رزم عهد ببندید که اگر نیروی دشمنی را دیدید هدفتان «الله» باشد و پیروزیتان پشت سر نیروهای دشمن باشد.
از ملت شریف و شهیدپرور ایران عاجزانه میخواهم همانطوری که مهدی صاحب الزمان (عج) به دیدار یکی از رزمندگان اسلام در جبههها آمده بود و به او فرموده بودند: «دعا کنید؟» و او گفته بود: «چه دعایی؟» امام زمان (عج) فرموده بودند: «من از دعای «خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار»، خوشحال میشوم.» پس برادران! این دعا را بعد از نمازهایتان فراموش نکنید.
خدمت پدر و مادرم:
خوشا به حال شما که چنین افتخاری نصیبتان شد که پسرتان را در راه اسلام به جبههی نبرد حق علیه باطل بفرستید. شما را در پیشگاه خداوند متعال دعا میکنم.
برادرانم! شما ضامن خون شهدا هستید و مواظب باشید هیچ کاری خلاف اسلام انجام ندهید و اسلحه را بدون نیرو نگذارید؛ هر که اسلحه به دست گرفت، نامش در پروندهی امام زمان (عج) نوشته میشود و مزد آن عبادت، رزم و کردار، آخرین و بالاترین درجه و بهترین راهی که انسان به سوی معبودش میرود، شهادت است و هیچ عمل خوبی بالاتر از شهادت نیست.
خواهرانم! شما ادامه دهندگان راه زینب (س) هستید و این را با رفتار خود نشان دهید.
ای خواهرانم! حجاب را رعایت نمایید و شما مادر عزیزم! برای من گریه نکنید. برای علی اکبر امام حسین (ع) گریه کنید و برای من سیاه نپوشید. میدانم که شما ناراحت هستید از این که فرزندتان را از دست دادهاید؛ ولی شما پیش حضرت زهرا (س) رو سفید خواهید بود.
خداحافظ
۳۰/۱۱/۱۳۶۲