نام | نصرت الله طاهری مهدی آبادی |
نام پدر | عبدالله |
نام مادر | جیران خانم |
محل شهادت | بانه |
بیوگرافی |
طاهریمهدیآبادی، نصرتالله: هفتم آبان ۱۳۲۲، در روستای مهدیآباد از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد. پدرش عبدالله، کشاورز بود و مادرش جیرانخانم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نهم اسفند ۱۳۶۴، در بمباران هوایی بانه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | بوئین زهرا - مهدی آباد | تاریخ تولد | ۱۳۲۲/۰۸/۰۷ |
محل شهادت | بانه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۴/۱۲/۰۹ |
استان محل شهادت | کردستان | شهر محل شهادت | بانه |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۴ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | ششم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - بوئین زهرا - مهدی آباد |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، نصرت الله طاهرى مهدى آبادى:
خدا انسان را آفرید، تا او را بپرستد و در فطرت او جاذبه اى از عشق خود گذاشت تا او را به سوى خود بکشاند و این عشق، خدایى است که در صادقانه ترین تظاهراتش باعث ایثار مى شود.
انسان با ایثار در قله عشق خدا، در شدیدترین تجلیاتش به شهادت مى رسد. در این مقام، انسان همه ی هستى خود را عاشقانه قربانى مى کند و در اوج صعود معراجى خود به ملکوت اعلى، به قبله اى از عشق و ایثار مى رسد، که مستقیماً به خدا متصل است و در خدا محو مى گردد و در وجود خدا به ابدیت مى پیوندد. جز خدا نمى بیند و جز خدا نمى جوید و این عالی ترین درجه تکامل انسان به خدا است و این گونه است که زمین و زمان، حرکت، مبارزه، هدف، پرستش و ایثار از وجود شهید معنى مى گیرد و مفهوم پیدا می کند.
خدایا، پروردگارا! در راه مقدس اسلام، همه ی هستى خود را، به رسم قربانى، به پیشگاه مقدست تقدیم کردم. در این دوران حساس زمان، که اسلام مظلوم واقع شده، من بنده ی حقیر درگاه تو، اى خدا تعالى! به نداى حسین(ع) زمان، بت شکن زمان، امام خمینى، فرمانده کل قوا لبیک گفتم، تا در قربان گاه عشق تو خود را فدا کنم.
پدر جان! اگر شهید شدم، چراغ مرا در خانه ام خاموش مکن. اگر فاطمه -مادر بچه ها- خواست پیش بچه ها بماند، بگذار بماند و الّا، مادرم را سرپرست شان کن و چنان چه خواست برود، مانع نشوید؛ بگذارید برود و حقش را هم به تمام و کمال بدهید.
...و اما از مقامات مملکت مى خواهم که براى وقفیات «مهدى آباد» هم فکرى بکنند و زمینى را که براى وقفیات وقف کرده اند، آن را دُرست و یک مرده شورخانه هم احداث کنند و نامش را قبرستان شهدا بگذارند. مرا در وقفیات جدید دفن کنید و مجلسم را باشکوه بگیرید و به اندازه اى که دارم، برایم خرج کنید.۱ (۱۴۸۳۵۱۷)
۲۸/۳/۶۳