نام | منصور رحمانی |
نام پدر | غلامرضا |
نام مادر | ساره |
محل شهادت | سوسنگرد |
بیوگرافی |
رحمانی، منصور: دوم تیر ۱۳۳۴، در شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش غلامرضا، فروشنده بود و مادرش ساره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. نهم بهمن ۱۳۵۹، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | تاکستان | تاریخ تولد | ۱۳۳۴/۰۴/۰۲ |
محل شهادت | سوسنگرد | تاریخ شهادت | ۱۳۵۹/۱۱/۰۹ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | سوسنگرد |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۱ | تعداد دختر | ۲ |
تحصیلات | دیپلم | رشته | تجربی |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - تاکستان |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، منصور رحمانى:
هم اکنون حدود چند ماه است که از آغاز جنگ ایران و عراق مى گذرد و ارتش مزدور و پَست عراق به سرکردگى صدام خائن -نوکر آمریکا- به جنایات خود در جنوب و غرب کشور ادامه مى دهد و پدران و مادران و فرزندان بى گناه این مرز و بوم را هدف قرار داده و به بمباران خانه های آنان ادامه مى دهد و آن ها را خراب مى کند.
به همین جهت، کاسه صبرم لبریز گشته و به اتفاق برادران بسیجى روانه جبهه هاى جنگ مى شوم. تا کِى شاهد جنایات مزدوران شرق و غرب باشیم؟ پس به نداى «هل من ناصرٍ ینصرنى؟» حسین(ع) زمانم، یعنى خمینى بت شکن، پاسخ مثبت می دهم تا درخت اسلام را با خون خود آبیارى کنم و در این راه -چه کُشته شویم و چه بکشیم- پیروزى با ماست.
...و اما پدر مهربان و مادر عزیز و همسر و بچه هایم! شما منتظر آمدن من نباشید؛ زیرا من منتظر شهادتم. چنان چه شهید شدم، در مرگ من گریه نکنید؛ چون باعث خوشحالى دشمن مى شود.
مادرم! هر وقت به گریه افتادى، به یاد بچه هایى باش که بغل پدر و مادرشان -با مسلسل صدامیان- به شهادت رسیدند؛ به یاد مادرانى باش که در راه اسلام و انقلاب چندین فرزند هدیه کردند؛ به یاد عاشورا و مظلومیت حسین(ع) و اسارت زینب(س) و بچه هاى حسین(ع) گریه کن.
اى مادر! بدان که درخت اسلام به خون من و امثال من نیاز دارد.
شما خواهران و تو اى همسرم! بدانید که سیاهى چادرتان از سرخى خون من کوبنده تر است؛ سربلند باشید که لااقل یک نفر از این خانواده شهید شد.
منصور رحمانى