نام | حمید اعرابیان |
نام پدر | حبیب الله |
نام مادر | فاطمه |
محل شهادت | شلمچه |
بیوگرافی |
اعرابیان، حمید: دوم خرداد ۱۳۴۸، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش حبیبالله، و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر قزوین واقع است. |
محل تولد | تهران | تاریخ تولد | ۱۳۴۸/۰۳/۰۲ |
محل شهادت | شلمچه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۶/۰۱/۲۱ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | دوم متوسطه | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - قزوین |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
اسناد
وصایا
شهید، حمید اعرابیان:
با تشکر از خداوند باری تعالی که این سعادت را به من داد تا بتوانم در راهش قدم بردارم و شکرگزار نعمات او باشم.
سپاس خداوندی که به من عقل و هوش و تمام نعمتها را داد تا بنده ای سپاسگزار باشم.
با سلام و درود به منجی و نجات دهنده ی بشر، آقا امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی بتشکن و با سلام به تمام شهدای کُشته شده در راه خدا و با درود به خانواده های عزیز شهدا که چنین عزیزان خود را به اسلام هدیه کردند و از جان و دل خودشان گذشته و چنین فرزند خود را در راه اسلام روانه کردند و با سلام به مجروحین انقلاب که بی باکانه دست و پای خود را از دست دادند و توانستند کاری مثبت برای اسلام انجام دهند.
حال که این وصیتنامه را می نویسم، خواستم بگویم که من خیلی گنهکارم؛ خیلی معصیت کارم و خیلی روسیاه هستم.
خدایا! مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بده.
خداوندا! من در برابر تو هیچم؛ من خیلی ضعیف تر از آن هستم که خودم فکر می کنم.
خدایا! من خودم نتوانستم به جبهه بیایم؛ خودت خواستی که من بیایم.
خدا! خودت توان و این سعادت را به من دادی.
خدایا! از تو می خواهم مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار دهی.
خدایا! از تو می خواهم که زودتر مرا پیش خودت ببری؛ چون امکان دارد با ماندن در این دنیا بیشتر گناه کنم.
خدایا! از تو می خواهم که مرا ببخشی.
خدایا! عفو و بخشش تو خیلی زیاد است.
خداوندا! تو را قَسَمَت می دهم به حق مُقربین درگاهت و به تمام اولیائت مرا ببخش و پدر و مادرم را از من راضی بگردان.
از خواهرانم می خواهم در امر نماز و با ایمان بودن و حفظ قرآن، کوشش کرده و حجابشان را مراعات کنند.
مامان! خداوند یک امانتی به شما داده بود و خواست از شما پس بگیرد؛ پس این ناراحتی ندارد. همه ی ما رفتنی هستیم! شما دیده اید که کسی در این دنیا باقی بماند؟ پس چه بهتر است که انسان در راه خداوند شهید شود و سعادت آخرت خود را بخرد.
مامان! بدان که تو اگر صبر کُنی و خودت را ناراحت نکنی، جای تو هم در بهشت است.
مادر! در تشییع جنازه ی من گریه نکن؛ چون دشمنان از گریه کردن شما سوء استفاده می کنند. ببینید مادران شهدا چگونه رفتار می کنند! شما هم مانند آنها صبر کنید و شُکر کنید.
مامان جان! خداوند بنده ی خود را با مریضی دادن و شاید با گرفتن پسر یا همسر از او، امتحان می کند؛ پس سعی کن این امتحان را خوب پس بدهی.۱ (۱۰۵۴۷۳۳)
نوکر و کوچک شما و بنده حقیر خدا
حمید اعرابیان
۵/۱۲/۶۵