نام | علی صادقی جهانی |
نام پدر | فضل علی |
نام مادر | خوشی خانم |
محل شهادت | جزیره مجنون |
بیوگرافی |
صادقیجهانی، علی: چهارم آذر ۱۳۳۹، در روستای خورجهان از توابع شهر زنجان به دنیا آمد. پدرش فضلعلی، کارگر بود و مادرش خوشیخانم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر بود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. شانزدهم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به دست و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | زنجان - خورجهان | تاریخ تولد | ۱۳۳۹/۰۹/۰۴ |
محل شهادت | جزیره مجنون | تاریخ شهادت | ۱۳۶۲/۱۲/۱۶ |
استان محل شهادت | بصره | شهر محل شهادت | - |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۱ | تعداد دختر | ۱ |
تحصیلات | ششم ابتدائی | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | زنجان - زنجان - خورجهان |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
وصایا
شهید، على صادقى: سلام بیکران به شهدا، این عاشقان پاک باخته و این سوختگان در راه معبود؛ سلام به آنان که مردانه رزمیدند و عاشقانه شهد شیرین شهادت را چشیدند و همچون پروانه گرد شمع گشتند و بالاخره سوختند.
خوشا به حال شما که اینگونه جان را نثار جانان نمودید و با بالهاى ایمان به سوى معشوق به پرواز درآمدید.
آفرین بر شما که معناى چگونه زیستن را با سرخى خون خود نوشتید.
آفرین بر شما که جانانه نداى رهبر را لبیک گفتید و آفرین بر شما که به عشق حسین شهید(ع) پَر کشیدید و رفتید و واحسرتا بر حال ما که مانده ایم و معصیت خدا مىکنیم.
واى بر ما، چگونه مىتوانیم در روز محشر آنگاه که حسین(ع) و یارانش در جلوى صف و شهدای گرانقدرمان در پس آنها حرکت مىکنند، سر بلند نماییم.
آرى؛ اى جوانان عزیز! بیاییم قدر این لحظات را بفهمیم و از آن استفاده نماییم؛ زیرا هنوز دیر نیست و مىتوان به این کاروان ملحق شد.
آرى! براى انسان شدن وقت کافى است؛ چرا از انصار حسین(ع) نباشیم، تا در صف محشر او را ملاقات نماییم؟
آرى؛ اى بندگان خدا! بیایید آرزویمان جز شهادت در راه حق نباشد؛ من رو سیاهِ درگاه حق نیز آرزویم همین است و بس و از خدا مىخواهم شهادت را نصیب این عبد گناهکار نماید، تا کوله بارم سبکتر گردد.
حال که این وصیتنامه را مىنویسم جز شهادت، آرزویى ندارم و اگر شهادت نصیبم شد، بدانید که کامیاب گردیده ام و این راه را خود برگزیده ام و اجبارى در انتخاب این راه نبوده است.
اى امت امام و اى امت شهیدپرور روستاى رزجرد! وصیت من و وصیت تمامى عاشقان حق به شما این است که امام را تنها نگذارید؛ به جبهه ها بیایید و آن را خالى نگذارید؛ اسلام را یارى کنید؛ دشمنان اسلام را شاد نکنید؛ دست از نفاق بردارید؛ یکدل و یکرنگ شوید؛ مساجد را خالى نگذارید؛ دعاى کمیل و دعاى توسل بخوانید؛ وحدت کلمه داشته باشید؛ اسلحه ی به زمین افتاده ما را به دوش گیرید و لباس رزم بپوشید و روانه میدان شوید.
ای امت قهرمان و حقجو! یتیمان را نوازش کنید و به خانواده هاى بىسرپرست، سر بزنید و آنها را دلدارى دهید.
...و اما اى پدرم؛ اى مرد بزرگ! از شما تقاضا دارم مرا عفو نمایید. من حق شما را ادا ننمودم. من نتوانستم -آن طور که شما مىخواستید- به اسلام و مسلمین خدمت نمایم. امیدوارم خون بر زمین ریخته ام ضامن گردد تا شما و خدا از من راضى شوید.
...و تو اى مادرم؛ اى آنکه براى بزرگ نمودن من زحمات زیادى را تحمل نمودى؛ اى کسى که عُمرى را زحمت کشیدى تا نهال نوپایت شکوفا گردد و ثمر دهد! بدان اکنون به آرزویت رسیده اى.
مادرم! درود بر تو که شیر تو شهیدپرور شد. بر شهادت من اشک مَریز و دشمنت را شاد مَکن و به فاطمه (س)اقتدا کن. مبادا در عزاى من شیون کنى! خوشحال باش؛ زیرا جوانت به آرزویش رسید.
...و شما اى خواهرانم؛ اى عزیزانم و اى پیروان زینب!(س) مىدانم شما صابرید؛ اما باز سفارش برادرتان این است که همچون زینب(س) مقاوم و استوار باشید و در عزاى برادر مَگریید و بر سر نزنید.
اى خواهرانم! تا مىتوانید به اسلام و مسلمانان خدمت نمایید.
اى عزیزانم! من کوچکتر از آنم که به شما پند دهم؛ زیرا هر آنچه را مىخواهم بگویم، شما خود مىدانید و به آن عمل مىکنید؛ ولى باز هم مىگویم: اى خواهران! «به شما از فاطمه(س) اینگونه خطاب است/ ارزنده ترین زینت زن، حفظ حجاب است». امر به معروف و نهى از منکر کنید و خدا را از یاد نبرید که غفلت از خدا در پى خود حسرت و افسوس مىآورد.
برادرم! دوست دارم و آرزویم این است که به اسلام خدمت نمایى.
اى برادرم! تو با درس خواندنت، مُشت محکمى به دهان دشمنان خواهى زد و بدان با این عَملت از خون بر زمین ریخته ی برادرت و همه ی شهیدان پاسدارى خواهى نمود.
در آخر از همه ی دوستان و آشنایان مىخواهم مرا حلال نمایند و مرا ببخشند، تا شاید خدا نیز گناهانم را ببخشد.
اى عزیزان! براى آزادى قدس و کربلا بپاخیزید و به سوى جبهه ها روان گردید.
به امید پیروزى رزمندگان اسلام.۱ (۱۴۵۹۳۶۶)
على صادقى
۲/۱/۱۳۶۴