نام | یدالله محمدی |
نام پدر | ابوطالب |
نام مادر | مطهره |
محل شهادت | قصرشیرین |
بیوگرافی |
محمدی، یدالله: یکم فروردین ماه ۱۳۳۷، در زنجان به دنیا آمد. پدرش ابوطالب و مادرش مطهره نام داشت. تا مقطع متوسطه ادامه تحصیل داد و مدرک دیپلم را اخذ کرد. درجه دار نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بود. ازدواج کرد و دارای دو فرزند پسر بود. از سوی ارتش جمهوری اسلامی در جبهه حضور یافت و در درگیری با مزدوران بعثی و بر اثر اصابت ترکش خمپاره ی دشمن نهم شهریور ماه ۱۳۶۱، در کرخه نور به شهادت رسید. مزار او شهرستان ابهر از استان زنجان واقع است |
محل تولد | زنجان | تاریخ تولد | ۱۳۲۷/۰۱/۰۱ |
محل شهادت | قصرشیرین | تاریخ شهادت | ۱۳۶۱/۰۶/۰۹ |
استان محل شهادت | کرمانشاه | شهر محل شهادت | قصرشیرین |
وضعیت تاهل | متاهل | درجه نظامی | |
تعداد پسر | ۲ | تعداد دختر | ۰ |
تحصیلات | سوم راهنما?? | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | زنجان - ابهر |
در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد
تصاویر
وصایا
شهید، یدالله مُحمّدی:
نماز را بپا دارید؛ نماز شما را از هر گونه گناه و آلودگی دور نگه می دارد.
فرزندانم و برادرانم! ادامه دهنده ی راه من باشید و در راه خداوند گام بردارید و در راه او پیکار کنید.
...و تو ای همسر عزیزم! چو زینب(س) باش. او زنی بود که مَردان بزرگ جهان انسانیت، درباره ی او حیرت زده و مات و مبهوت هستند. زنی به این قدرت و به این اندازه حلم، بردباری، شهامت و شکیبایی، مادر دهر به دنیا نیاورده است.
او زینب کبری(س)، عصمت صغری، نایب ولایت مطلقه و قهرمان جامعه بود و تنها زنی که در شرق و غرب عالم توانست رهبر قافله ی اسرای شهیدپرور و سالار مصیبت دیدگان و شهیددادگان و رهنما و آموزگار اسرا در یک سفر اسارت بار -از کربلا تا شام و از شام تا مدینه- باشد.
سفرش آموزنده و سازنده بود؛ حال تو از راه او تبعیت کن و رهبر و هادی فرزندانم باش و آموزگاری با حلم و شکیبایی و با عشق و شجاعت، وارثِ تربیت نونهالانم -در ظل توجهات خداوندی و رهبری و هدایت گری رهبر و زعیم عالی قدر، خمینی بت شکن- باش و نمایش گر مهر، محبت، الفت و رأفت باش و با صبر و حوصله، وظیفه ی پدری و مادری را توأمان و در یک آن بر عهده بگیر و فرزندانی با فضل و فضیلت و با دانش و بینش اسلامی و با تَعبُّد و تقوا تحویل جامعه بده، که اگر فرزند صالح و اصلاح شده تربیت کنی و تحویل جامعه بدهی، جامعه اصلاح می شود.
تو ای مادر! مرا از شیره ی جانت پرورش دادی و شب و روزت را بر بالینم گذراندی. تو را به حق مادری و به حق جَدَّت سوگند می دهم که شیرت را و تمام زحمات و رنجت را -که در حق من متحمل گشتی- حلال کنی و ملتمسانه و عاجزانه از تو استدعا دارم پس از من، بر مرگ من گریه نکنی و اشک مریزی. فقط شب های جمعه مرا فراموش نکن و تا چندی که هستی، شب های جمعه را در انتظارتم.
هر بچه ای دوست دارد، دست نوازشگر مادر بر سرش باشد. کاش می توانستم کفشی ابدی باشم به پایت تا سنگینی وجودت را بر زمین تحمل و ذره ای از آن همه زحمات را جبران کنم.
...و هم چنین، تو ای پدر! مرا ببخش و حلالم کن. شما هم زحمات مرا -بیشتر از آن که بتوان در اندیشه اش رفت- تحمل کردی. همان هایی که از مادرم خواستارم، شما هم به همان نسبت مرا یاری کن و سرپرستی بچه هایم را به تو می سپارم و پس از من آن ها را بی سرپرست مگذار.۱ (۱۶۸۰۲۰۷)
یدالله مُحمّدی
۲۹/۰۴/۱۳۶۱